« دانی چراجبین علی راشکافتند؟درمحضرنور »

خاطراتی از مداحی از شهید ابراهیم هادی

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 31ام اردیبهشت, 1396

شب تاسوعا بوددر مسجد ،عزاداری باشکوهی برگزار شد . ابراهیم درابتدا خیلی خوب سینه می زد . اما بعد، دیگر اورا ندیدم !درتاریکی مجلس ،در گوشه ای ایستاده و آرام سینه می زد . 

سینه زنی بچه ها خیلی طولانی شد . ساعت دوازده شب بود که مجلس به پایان رسید . 

موقع شام همه دور ابراهیم حلقه زدند .گفتم : عجب عزاداری با حالی بود ، بچه ها خیلی خوب سینه زدند . 

ابراهیم نگاه معنی داری به من وبچه هاکرد وگفت :عشقتان رابرای خودتان نگه دارید !

وقتی چهره های متعجب مارادید ادامه داد :این مردم آمده اند تادر مجلس قمربنی هاشم علیه السلام خودشان رابرای یکسال بیمه کنند.

وقتی عزاداری شما طولانی می شود ، اینها خسته می شوند .شما بعداز مقداری عزاداری شام مردم را بدهید .

بعد هر چقدر می خواهید سینه بزنید وعشقبازی کنید ،نگذارید مردم در مجلس اهل بیت احساس خستگی کنند.


فرم در حال بارگذاری ...