زندگی یعنی چه؟
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 16ام اسفند, 1390شب آرامی بود
می روم در ایوان،تا بپرسم از خود
زندگی، یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
باخودم می گفتم
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، درآرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه یک ماهی، درتنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور،خدا،عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر زمین
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی است
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم…
حدیثی زیبا از امام علی(ع)
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 14ام اسفند, 1390جاء الرجل إلی أمیرالمؤمنین علی أبن أبیطالب(ع) فقال: سألک عن أربع مسائل فأجبنی.
ما هو الواجب و ماهو الأوجب؟
و ما هو القریب و ما هو الأقرب؟
و ما هو العجیب و ما هو الأعجب؟
و ما هو الصعب و ما هو الأصعب؟
فقال أمیر المؤمنین:
الواجب: طاعة الله
والأوجب: ترک الذنوب
وأما القریب: فهو یوم القیامة
والأقرب: هو الموت
أما العجیب: فالدنیا
و الأجب منه: حب الدنیا
أما الصعب: فهو القبر
والأصعب منه: الذهاب بلا زاد
غفلت از یار...
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 14ام اسفند, 1390غفلت از یار، گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن، زار شدن هم دارد
هرکه از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن، خار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده، تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه، انگار دلت با ما نیست
بد شدن، حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده
این همه عقده، تلنبار شدن هم دارد
از کریمان، فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار، طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟!-
این بدی، مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد…
خجسته باد این پیروزی
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 13ام اسفند, 1390خجسته باد این پیروزی بر مردم شریف ایران اسلامی و رهبری معظم انقلاب
درود خدا بر شما ملت قهرمان که به فرموده امام روح الله«رحمة الله علیه»: از مردمان صدر اسلام برتر هستید.و با حمایت و پیروی از ولی فقیه زمانتان، اسلام ناب محمدی(ص) را در عصر حاضر احیاء نمودید و همبستگی و وحدت ملی خود را حول محور ولایت به رخ یاوه گویان مستکبر کشیدید.
آفرین بر شما! که پیروز اصلی این انتخابات شما امت سلحشور و رهبر و مقتدای شما ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای مد ظله العالی است و بازنده این حماسه پر افتخار دشمنان شما استکبار جهانی است.
آفرین بر شمامردم شریف! که با ایمان و اراده مستحکم خود، دشمنان اسلام و بشریت را به زانو در آوردید و نشان دادید که الطاف و امدادهای خداوند مشمول مردمی خواهد شد که در راه ارزش های دینی پافشاری کنند؛ چراکه این سنت و وعده الهی است که:« ان تنصروالله ینصرکم و یثبت أقدامکم».
این پیروزی بر شما ملت قهرمان مبارک باد.
بدر و خیبر
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 12ام اسفند, 1390گفت بر ما کسی از شب زدگان غالب نیست
این زمان آینه شعب ابیطالب نیست
روز پیروزی بدر است، خدا را صد شکر
شور نشرح لک صدر است، خدا را صد شکر
این همان وعده نصرت ز خدای ازلی است
و در قلعه خیبر، به روی دست علی است