موضوع: "شهیدان زنده اند"
شهیدان زنده اند
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 7ام دی, 1395این حرف مانیست.قران می گوید شهدازنده اند. شهدا شاهدان این عالمند وبهتر اززمان حیات ظاهری خود،ازپس پرده خبردارند!دردوران جمع آوری خاطرات برای این کتاب ،بارها دست عنایت خداوحمایت های آقاابراهیم را مشاهده کردیم !بارها خودش آمدوگفت برای مصاحبه به سراغ چه کسی بروید!
امابیشترین حضور آقاابراهیم ودیگر شهدا رادر حوادث سخت روزگارشاهدبودیم.این حضور ،درحوادث وفتنه های که در سالهای پس از جنگ پیش آمد به خوبی حس می شد.درتیرماه سال 1378فتنه ای رخ داد که دشمنان نظام بسیار به آن دل خوش کردند!اما خدا خواست که سرانجامی شوم ِ،نصیب فتنه گران شود.درشب اولی که این فتنه به راه افتاد وزمانیکه هنوزکسی ازشروعدرگیریها خبرنداشت ،درعالم رویا سردار شهید محمدبروجردی را دیدم!ایشان همه بچههای مسجدرا جمع کرده بود وآن ها را سر یکی ازچهارراههای تهران برد!درست مثل زمانی که حضرت امام وارد ایران شد درروز 12بهمن هم مسئولیت انتظامات با ایشان بود.من هم با بچه های مسجددرکنار برادر بروجردی حضور داشتم .یکدفعه دیدم که ابراهیم هادی وجواد افرا سیابی ورضا وبقیه دوستان شهید ما به کنار برادر بروجردی آمدند!خیلی خوشحال شدم می خواستم به سمت آنها بروم ،امادیدم که برادر بروجردی ،برگه ای دردست دارد ومثل زمان عملیات ،مشغول تقسیم نیروها درمناطق مختلف تهران است!
اوهمه نیروهایش ازجمله ابراهیم رادر مناطق مختلف اطراف دانشگاه تهران پخش کرد!صبح روز بعد خیلی به این رویا فکرکردم یعنی چه تعبیزی داشت؟تااینکه رفقای ماتماس گرفتند وخبردرگیری دراطراف دانشگاه تهران وحادثه کوی دانشگاه را اعلام کردند!
تااین خبرراشنیدم ،بلافاصله به یادرویای شب قبل خودم افتادم.فتنه 78خیلی سریع به پایانرسید.مردم با یک تجمع مردمی در23تیرماه،خط بطلانی برهمه فتنه گرها کشیدند.درآن روز بودکه علی نصرالله رادیدم باآن حال خراب آمده بوددرراهپیمایی شرکت کند.گفتم :حاج علی ،تمام این فتنه راشهدا جمع کردند.حاج علی برگشت وگفت:مگه غیرازاینه ؟مطمئن باش کار خود شهدا بوده.