« بدترین مردم | سیره خوبان » |
اگرپنج تن دعاکنند...
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 10ام بهمن, 1395موعدمباهله،پیامبر(ص)آمد؛درحالیکه دست علی بن ابیطالب(ع)راگرفته بودوحسن وحسین(ع)درپیش روی اوراه می رفتندوفاطمه علیه السلام پشت سرش بود.
مسیحیان نیزدرحالیکه اسقف آتهاپیشاپیش شان بود،بیرون آمدند.وقتیاسقف دیدپیامبر(ص)باآن چندنفرآمده،درباره آنها سوال کرد؛به اوگفتند:این پسرعمووداماداوو محبوب ترین خلق خدا نزد اوست واین دوپسر ،فرزندان دختر اواز علی (ع)هستندوآن بانوی جوان ،دخترش فاطمه (ع)است که عزیزترین مردم نزداوونزدیک ترین افرادبه قلب اواست.
به اسقف گفته شد:برای مباهله قدم پیش گذار!
گفت :نه ،من مردی را می بینم که نسبت به مباهله باکمال جرات اقدام می کند ؛من صورتهایی را می بینم که اگرازخداوند تقاضا کنند کوه ها رااز جا برکند،چنین خواهد کرد !هرگز با آنهامباهله نکنید که هلاک خواهید شدویک نصرانی تاروزقیامت برصفحه زمین نخواهد ماند!اسقف به پیامبراسلام (ع)عرض کرد :"ای ابوالقاسم !ماباتو مباهله نمی کنیم ؛بلکه مصالحه می کنیم ؛باما مصالحه کن!پیامبر(ص)باآنهامصالحه نمو دوعهدنامه ای با شرایط خاص نوشته شد.”
خدايا ما را قرين دعاي پنج تن قرار ده!
فرم در حال بارگذاری ...