« ضرورت غیر قابل انکار | نامه ای از یک دوست » |
رشد کویر
نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 17ام اسفند, 1390خدایا! ریشه هایمان نخ نما شده است.
حالا دیگر کرور کرور الغوث خواندن هم، ریشه های مارا به سفره های آب زیر زمینی نمی رساند.
خدایا!
حتی کلاغ ها از ترس اینکه محل نمازشان غصبی باشد روی شاخه هایمان لانه نمی سازند.
خدایا!
نماز صبح برگ درختانمان قضا می شوند آخر تا نیمه های شب با ستاره ها چت می کنند.
خدایا!
شاخه های لخت ما را حتی برگ ها استتار نمی کنند!
خدایا!
حالا همه شاخه های ما جان می دهد برای سوختن!
خدایا!
حتی دیگر پیرمرد دور نشین از برهوت شهر، با لختی تکیه دادنش هم ما را متبرک نمی کند.
خدایا!
سرعت رشد کویر در سرزمین ما از سرعت نور بالاتر است!
به حق پدر بزرگمان« استن حنانة» که ناله اش را شنیدی!
و به حق مادر بزرگمان«جزع النخلة» که مریم بر آن تکیه داد!
مارا دریاب…
فرم در حال بارگذاری ...