« چرا امروز روز خانواده است؟عرفه از را رسید، غافل نباشیم! »

لبیک اللهم لبیک...

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 14ام آبان, 1390


ای حسین…،

تو در این دشت، چه خواندی که هنوز، سنگ‌های «کوه رحمت»… از گریه تو نالان­اند؟
عشق را هم زتو باید آموخت…  و مناجات و صمیمیت را
و عبودیت را و خدا را هم باید زکلام تو شناخت در دعای عرفه
تو چه گفتی؟… تو چه خواندی، که هنوز تب عرفان تو در پهنه این دشت، به‌جاست؟
،پهندشت وادی عرفات. «معرفت» است و به مشعر، وصل است   وادی شور و «شعور»
ای حسین…،
دشت از نام تو عرفان دارد و شب، از یاد تو عطرآگین است
آسمان، رنگ خدایی دارد و تو گویی به زمین نزدیک است


ای حسین…،

ای زلال ایمان، مرد عرفان و سلاح!
در دعای عرفه،
تو چه خواندی، تو چه گفتی، که امروز زیر هر خیمه گرم،
یا که در سایه هر سنگ بزرگ، یا که در دامن کوه حاجیان گریان­اند؟
با تو در نغمه و در زمزمه‌اند؟!

بازهم عرفه رسید….


فرم در حال بارگذاری ...