توفیق پابوسی سلطان

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 19ام اسفند, 1390

بسم الله ارحمن الرحیم

سلام بر امام رئوف،آقای عطوف!

مشکل بهانه است که ما را صدا کنی

تا کاسه های خالی ما را طلا کنی

 

بازهم بهانه ای… و توفیق پابوسی سلطان

 با کاروانی از دوستان طلبه و اساتید این مدرسه راهی مشهدالرضاییم،

دوستان مرا ببخشید اگر خدای نا کرده در حقتان بی احترامی یا بدی کردم

حلال کنید

انشاالله در کنار بارگاه سلطان دعاگوی همه شما بزرگواران هستم

و ممنون از لطفی که نسبت به من داشتید

واز حضورتون در این کلبه حقیرانه ممنون

تا سه شنبه …

خدا نگهدار

ضرورت غیر قابل انکار

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 18ام اسفند, 1390

با فرمان مقام معظم رهبری در خصوص تشکیل شورای عالی فضای مجازی، اهمیت این فضا و تلاش در جهت به خدمت گرفتن مثبت آن، بیش از پیش نمود پیدا کرد.

بی شک فضای سایبری یا مجازی، ممری است که این روزها نمی توان بی گذر از آن، به سلامت جامعه، خانواده و… اندیشید.

درایت رهبری بی شک می تواند ضمن ساماندهی به این فضا، موجبات پاکسازی و بهینه سازی آن را نیز فراهم آورد.

باید تلاش نمود تا این فضا را که گاها به بد اخلاقی هایی آلوده است، پاک کرده و سالم در اختیار نسل جوان تشنه اطلاعات گذارد.

بخشی از حکم مقام معظم رهبری:

گسترش فزاینده فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی بویژه شبکه جهانی اینترنت وآثار چشمگیر آن در در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و لزوم سرمایه گذاری وسیع و هدفمند در جهت بهره گیری حداکثری از فرصت های ناشی از آن در جهت پیشرفت همه جانبه کشور و ارائه خدمات گسترده و مفید به اقشار گوناگون مردم و همچنین ضرورت برنامه ریزی و هماهنگی مستمر به منظور صیانت از آسیب های ناشی از آن اقتضا می کند که نقطه های کانونی متمرکزی برای سیاستگذاری، تصمیم گیری و هماهنگی در فضای مجازی کشور به وجود آید. به این مناسبت شورای عالی فضای مجازی کشور با اختیارات کافی به ریاست رئیس جمهور تشکیل می گردد و لازم است به کلیه مصوبات آن ترتیب آثار قانونی داده شود.

 

رشد کویر

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 17ام اسفند, 1390

خدایا! ریشه هایمان نخ نما شده است.

حالا دیگر کرور کرور الغوث خواندن هم، ریشه های مارا به سفره های آب زیر زمینی نمی رساند.

خدایا!

حتی کلاغ ها از ترس اینکه محل نمازشان غصبی باشد روی شاخه هایمان لانه نمی سازند.

خدایا!

نماز صبح برگ درختانمان قضا می شوند آخر تا نیمه های شب با ستاره ها چت می کنند.

خدایا!

شاخه های لخت ما را حتی برگ  ها استتار نمی کنند!

خدایا!

حالا همه شاخه های ما جان می دهد برای سوختن!

خدایا!

حتی دیگر پیرمرد دور نشین از برهوت شهر، با لختی تکیه دادنش هم ما را متبرک نمی کند.

خدایا!

سرعت رشد کویر در سرزمین ما از سرعت نور بالاتر است!

به حق پدر بزرگمان« استن حنانة» که ناله اش را شنیدی!

و به حق مادر بزرگمان«جزع النخلة» که مریم بر آن تکیه داد!

مارا دریاب…

نامه ای از یک دوست

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 17ام اسفند, 1390

 

امروز صبح که از خواب بیدار شدی, نگاهت می کردم و امیدوار بودم که با من حرف بزنی حتی برای چند کلمه, نظرم را بپرسی، یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگیت افتاد از من تشکر کنی. اما متوجه شدم که مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی. وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضرشوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگی: سلام

اما تو خیلی مشغول بودی.

یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی, خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی، اما به طرف تلفن دویدی به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم, با اون همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی!

بازهم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را تماشا می کردی، شام خوردی و بازهم با من صحبت نکردی, موقع خواب… فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آنکه به اعضای خانواده ات شب بخیر گفتی, به رختخواب رفتی و فورا  خواب رفتی. اشکالی ندارد، احتمالا متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به توآماده ام.

من صبورم! بیش از آنچه تو فکرش را می کنی، حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی .من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم… منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.

خیلی سخت است که مکالمه یک طرفه  داشته باشی، خوب من بازهم منتظرت هستم سراسر پر از عشق تو… به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بده…

                                                                  دوست و دوستدارت: خدا

 

20 گفتار از حاج اسماعیل دولابی(رض)

نوشته شده توسطعصمت محمدی احمدابادی 16ام اسفند, 1390

1. دل هاي مؤمنین که به هم وصل می شود، آب کُر است . وقتی به علی علیه السلام متصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاك می کند.


 

2. خوشگل یعنی کسی که گلِ و طینتش پاك و خوب است. خوشگل آن قدر مشغول جمال خودش است که وقت ندارد از عیب دیگران صحبت و از آنها غیبت کند.


 

3. مؤمنی که علم و حلم و رضا داشته باشد، کارش به انتها رسیده است.


 

4. خلاصه و لب اخلاق در دو کلمه است؛ مرنج و مرنجان.


 

5. مرضی را که داریم، اگر براي غیر اهلش تعریف کردیم، دوایش دیرتر پیدا می شود. اسرار خدا را نباید فاش کرد. شکایت از خدا نزد خدا عین ایمان است، نزد مؤمن نیز عیبی ندارد، ولی شکایت از مردم به مردم عین کفر است.



 

6. وجود حضرت سلمان کافی است براي اینکه حجت بر ما تمام شود که می توانیم جزء اهل البیت علیهم السلام شویم. اگر راه را بر خود بستیم و گفتیم آنها کجا و ما کجا، خودمان، خودمان را محروم کرده ایم.-سلمان منا اهل البیت-


 

7. خدا ما را از دعاهایی که براي ما ضرر دارد، غافل می کند. در نتیجه چند بار که خواستیم و عملی نشد، اصل خواسته را فراموش می کنیم.


 

8. هر کس خودش باید کار خودش را بکند. خودت باید خودت را ببخشی. خودت باید بر سر خودت دست بکشی. محبت، انسان را خودکار می کند. محبت رنگ خدایی به انسان می زند و وقتی انسان دید که این دستش مال خداست و خواست که خدا بر سرش دست بکشد، خودش بر سر خودش دست می کشد.



 

9. خوب یا بد، هر چه هستی، صادقانه خودت را به خدا عرضه کن و بگو خدایا هر چه هستم، مال شما هستم.


 

10. در دعاهایمان هر چه را که براي ما نافع نیست، خدا می گوید باشد براي فردا و هر چه را که نافع است، بلافاصله می دهد. خدا زینت و زیور دنیا را براي مؤمنین خیلی دوست ندارد، ولی آخرت را زود به آنها می دهد. کسی که آخرت را دارد، چه سیر باشد و چه گرسنه، بهره ي دنیا را هم می برد. خدا هر چه را خیر محض است، عطا می کند. هر وقت غنا براي مؤمن نافع باشد، غنا می دهد و هر وقت فقر براي او خیر باشد، فقر می دهد. لذا کسانی که به این حقیقت پی برده اند، هر چه او می کند، هیچ نمی گویند. ان شاء الله ما هم هر وقت خدا کم و زیاد کرد، با خدا دعوا نکنیم.


 

11. وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد، دارد چیزي بزرگ تر به تو می دهد، منتها تو حواست به خواسته ي خودت است و آن را نمی بینی. تو نان می خواستی، او جان می داد، تو هم می گفتی جان را می خواهم چه کار، من نان می خواهم.



12. امام حسین علیه السلام در مورد علّت رفتنشان به کربلا به هر کس مطابق عقلش چیزي فرمود، ولی علّت اصلی اش معلوم نشد؛ امام حسین علیه السلام به خداوند گفت من می خواهم قربان شما بشوم.


 

13. انسان وقتی نمی داند حول و قوه ي الهی در وجود خودش می باشد، به آسمان و زمین می زند و از این و آن کمک می خواهد؛ ولی وقتی دید در وجود خودش است، خودکار می شود.


 

14. در واقع زمان و مکانی وجود ندارد. اگر توجهمان به زمان و مکان نباشد، زمان و مکانی نیست. جایی که خدا هست و ایمان هست، نه مکانی هست و نه زما نی. مگر ندیدي که فرمود؟ « همه ي زمین ها کربلا و همه ي روزها عاشوراست » اینکه نفرمود همه امام حسینید، همه یتیمید، همه اسیرید، همه مظلومید، هر روز خیمه ها را آتش می زنند و… به این خاطر بود که خودتان تفقّه کنید و آن را بیابید و درك کنید.


 

15. هنرمند هنر خودش را دوست دارد، هنر که نمی تواند هنرمند را دوست بدارد. هنر فقط می تواند هنرمند را نشان بدهد. خدا مخلوقش را دوست دارد، مخلوق قادر نیست خدا را دوست بدارد. خلق محبوب خدا هستند و خالقشان را نشان می دهند.


 

16. معارف الهی آب است. باید کاري کنید که مثل چاه آرتزین از درون خودتان آب بجوشد. گرفتن معارف از دیگران با شنیدن و خواندن، مثل ریختن آب در چاه است که بعد از اند ك مدتی آب آن بو می گیرد و متعفن می شود. باید کمی وقت صرف کرد و با مطالعه کردن، در درون خود حفّاري کرد تا به آب رسید. مقصود از مطالعه، تفکّر است نه کتاب خواندن. البته هنگام کندن چاه وقتی به زمین سخت برسند، مقداري آب می ریزند تا زمین نرم و قابل کندن شود . در این حد، استفاده از کلام و نوشته هاي دیگران مفید است. وقتی از درون خودت آب جاري شد، شکر کن و از آن آب بکش و خودت بخور و به دیگران هم بده.


 

17. اگر از آخرت صحبت کنیم، کوچکش کرده ایم و اگر از دنیا سخن بگوییم، بزرگش کرده ایم. ما موظّف به آخرت هستیم.


 

18. اصلاح امور دنیایمان را خود خدا عهده دار شده است. ولی مردم دنیا به عکس عمل می کنند؛ بار سنگین دنیا را به دوش خود می کشند و آخرتشان را که باید خودشان براي آن تلاش کنند، به خدا وا می گذارند


 

19. امیدوارم خداوند آن قدر دنیا را در نظرمان کوچک کند که اصلاً توجهمان به آن نباشد و وقتی می آید و می رود، اصلاً متوجه نشویم. توجه به دنیا غم آور است.


 

20. دنیا را فقط یک بار نگاه کن؛ نظره ي اولی بلااشکال است و آخرت را چند بار، و صاحبخانه را همیشه!