موضوع: "عمومی"
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 25ام شهریور, 1391
والا مقام محمد
تو را نه از کودکی که حتی قبل از تولد می شناختند ، حتی بیشتر از خود ما ، آن زمان که عبدالله را قبل از دیدن چهره نورانیت ، در آغوش خاک نهان کردند ، آری نه تنها تو را که دین جهانی را می شناختند وترسشان از این جهانی بودنش بود وبس
والا مقام محمد
1400 می گذرد و هنوزبرای خیلی ها تمسک به آیین تو جرم است و موجب ریختن خون پیروانت . قرنهاست که از اسلام وحشت دارند و خواب در چشمان برخی خصوصا یهود صهیون ، جایی ندارد .
کابوس نامت ، مرامت و اطاعت از تو ؛ چون خوره ای جانشان را نشان کرده است و در این طریق برای کاستن از حب تو به مصداق : الغریق ، یتشبث بکل حشیش شده اند .
والا مقام محمد
دراین روزها که به نام تو وبرای نابودی نامت حتی از هنر نیز استفاده می کنند
دراین روزها که به عمد در سالگرد آن حادثه مشکوک که اگر مستقیم خود ساخته خودشان نباشد ، بی شک ساخته مغزهای پرورش یافته در بارگاه فکریشان است . مسلمانان را بار دیگر به خشونت و قتل متهم می کنند.
دراین روزها که جهان اسلام بیش از هر زمان دیگر به آرامش نیاز دارد
دوباره بر طبل خشونت اسلام و توهین به تو می کوبند.
والا مقام محمد
ما با تمام افتخار می گوییم مسلمانیم و صد البته می کوشیم تا در پیاده سازی سیره نبوی از هیچ تلاشی فرو گذاری نکنیم.
ما برآنیم تا رفتارمان ، پاسخی باشد بر تمام یاوه گویی های کسانی که می کوشند مسلمان را مساوی با خشونت ، جهالت و خونریزی معرفی کنند.
ما کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم خواهیم بود و با رفتارهای برخاسته از سیره رحمه للعالمینی شما رسول گرام ، به جهان ثابت خواهیم کرد که :
محمد ( ص) تا ابد زنده است
ارسال شده در عمومی
| 19 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 24ام شهریور, 1391
دیروز عظمت وجود فرزندت امام هادی*ع* را برنمی تابیدند امروز خودت را و این اولین بارشان نیست
قبلا هم بوده، اهانت دانمارک و فرانسه و امریکا را یادمان هست
ترسشان از بیداری مردم است و خورشیدی که وجودها را گرمی می بخشد اما نمی دانند که
هرگز نباید به سمت خورشید خاک بریزند!
زیرا که خورشید، حتی خاکی هم نمیشود. اما آن که این خطا را مرتکب شده است، خودش از دریافت نور خورشید محروم میشود.
مگر انسانها میتوانند خورشید را خاموش کنند؟
بدون شک نمیتوانند.
مگر انسانها میتوانند دریای بیکران را خشک کنند؟
نه، هرگز نمیتوانند.
یا مگر انسانها میتوانند عظمت کوهها را زیر سوال ببرند؟
پاسخ روشن است، هرگز اینگونه نمیشود.
همانطور که خورشید خاموش نمیگردد،
دریای بیکران خشک نمیشود و عظمت کوهها هم کتمان نخواهد شد؛ بزرگی، عظمت و کرامت امامان و پیشوایان دین ما هم مخدوش نخواهد شد. این خورشید جاده ی استقامتمان را تا ظهور مهدی*عج* روشن نگاه خواهد داشت.
انشاالله
ارسال شده در عمومی
| 4 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 16ام مرداد, 1391
هر چقدر شیرین زبانی های آرمیتای کوچک قشنگ است، اما سکوت علیرضای کودک دل آدم را کباب می کند.دختربچه ای و پسربچه ای چه خوب پیامبر خون شهدای هسته ای شده اند. یکی برون می ریزد و دیگری در درون، مشغول عشق بازی است. کاری که روشنفکران ما از انجامش عاجزند، علیرضا و آرمیتا به راحتی آب خوردن انجام می دهند. هدایت دل مردم کاری ندارد. کافی است معصومیت یک بچه شهید را داشته باشی. این روزها به جامعه خط می دهد آرمیتا، و علیرضا بی نیاز به سخن، با چشمانش معلمی می کند. این هر ۲ برای ملت، کلاس گذاشته اند. جمهوری اسلامی پیشرفت کرده. اینک رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله نیست. مگر آرمیتا و علیرضا همه اش چند سال دارند؟! «سنت شهادت» همین است؛ حتی به «صنعت هسته ای» نیز روح می دهد. اصلا مهم نیست «فردو» کجاست. مهم این است که آرمیتا به خامنه ای می گوید «حضرت آقا». اگر آرمیتا دارد فیلم بازی می کند، پس چرا به او اسکار نمی دهند؟! بازیگر سینما خودش را گریم می کند، اما آرمیتا دست به موهایش نمی زند. برای بازیگر سینما فیلم نامه می نویسند، اما آرمیتا از روی وصیت نامه پدرش، با دل مخاطب بازی می کند. به بازیگر سینما پول می دهند، اما آرمیتا بادام زمینی هایش را هم می دهد «آقا». بازیگر سینما سیاسی نیست، اما قهرمان قصه ما به شدت اهل سیاست است و در ۲ گانه بیت رهبری و کاخ سفید، زیلوی حسینیه امام خمینی را با دنیایی عوض نمی کند. بازیگر سینما برای یک سکانس ۱۰ بار تمرین می کند، اما آرمیتا لحظه شهادت پدر، وقت تمرین نداشت. خیلی زود باید پری می شد و پری می کشید و دلش پر می کشید برای خامنه ای. آرمیتا خودش دارد به همه ما چیز یاد می دهد؛ مقامش بالاتر از آن است کسی به او چیز یاد دهد. من از پرزیدنت اوباما یک سئوال دارم. سربازانت این همه در عراق و افغانستان به هلاکت رسیده اند. فیلمش هم قبول است. هالیوودش هم قبول است؛ آرمیتای کاخ سفید کجاست؟! و چرا هیچ دختربچه ای حاضر نمی شود برای هیلاری کلینتون فیلم بازی کند؟! مصر، مرسی دارد، اما رئیس جمهور نیل برای بچه های شهدای التحریر پدر نمی شود. کی بود که می گفت: فرزندان شهدا با نظام مشکل دارند؟ بخندید به او! حالا کارش رسیده به جایی که می گوید: آرمیتا دارد برای خامنه ای فیلم بازی می کند!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
خداوند اینگونه مقدر کرده است که جمهوری اسلامی هرگز بدون فرزند شهید خردسال نباشد. روزگاری که علیرضا و آرمیتا قد بکشند و به سن تحصیل برسند، باز هم سیمای جمهوری اسلامی قادر است مستند بسازد از فرزندان شهدایی که یا شیرین زبانی می کنند یا با سکوت حرف می زنند. چقدر ماچ می کنه منو! آب شدم! فقط استخونم می مونه! نه دیر است و نه دور. روزی خواهد رسید که «بچه های شهدای ظهور» به خاطر دل نازنین امام زمان (عج) دست به موهای شان نزنند. هنوز خیلی مستند مانده که رسانه ملی باید بسازد. دوست دارم با دلت بازی کنم و دوباره بنویسم: «چقدر ماچ می کنه منو! آب شدم! فقط استخونم می مونه!»
در کوی لیلای ولایت، ما مجنون زخم زبانیم. بگذار برسد روزی که بگویند: آرمیتا دارد برای امام مهدی فیلم بازی می کند. رهبرم! حضرت آقا! سیدعلی! ما را شما آرام می کنی بابا، شما را مردی از سلاله زهرا.
منبع:جوان/ ۸ مرداد/ ۱۳۹۱
ارسال شده در عمومی
| 15 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 16ام مرداد, 1391
ما امروزه نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده ایم….امروزه کمتر میخندیم ، خیلی زود عصبانی میشویم… تا دیر وقت بیدار میمانیم و خسته از خواب بر میخیزیم…
امروزه بزرگراه ها و خیابان های بزرگتر و پهن تری داریم اما دیگاه ها و طرز تفکر باریکتری داریم…
مدارک تحصیلی بالاتری را داریم اما از درک عمومی پایینتری برخورداریم…آگاهی هایمان بالا تر رفته اما قدرت تشخیص بسیاری از موارد را نداریم…
امروزه با وجود متخصصان بیشتر مشکلات بیشتری را هم دارا میباشیم…
داروها و پزشکان بیشتری را داریم اما از سلامتی کمتری برخورداریم و بیماری ها شیوع پیدا کرده اند…
بیشتر مینویسیم و کمتر یاد میگیریم و می آموزیم… بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام میرسانیم…
ما امروز خانه های بزرگتر داریم اما خانواده هایی کوچکتر،راحتی بیشتر اما زمان کمتر…
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم… بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم از چیز هایی که داریم…
امروزه توانسته ایم به فضا سفر کنیم اما برای دیدن نزدیکان و یا همسایگان خود حاضر نیستیم چند قدمی برداریم…
امروزه مردان بلند قامت و قوی هیکل را داریم اما شخصیت هایی پست تر را شاهد هستیم…
فرصت های بیشتری را داریم اما تفریح هایی کمتر… تنوع غذایی بیشتر ولی تغذیه ها و غذا هایی ناسالم تر…
و …
آری این بود تغییرات حاصله از گذشت زمان… انگار هر چقدر که پیش میرویم تغییراتی ناخوشایند در زندگی هایمان حاصل میشود و امروز باید بدانیم که زندگی میتواند لذت بخش باشد … این خودمان هستیم که میتوانیم تغییراتی را ایجاد کنیم تا شاید بتوانیم خوشبختر باشیم و گاهی با تغییراتی از خوشبختیمان بکاهیم…
ارسال شده در عمومی, احادیث
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 28ام تیر, 1391
در کتاب شریف المراقبات تالیف عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی قدس سره که یک برنامه کامل خودسازی است در بخش ایام پایانی ماه مبارک شعبان یک حدیث زیبا از امام رضا علیه آلاف التحیة و الثنا نقل می کنند که بحث از آمادگی برای ماه مبارک است همان ماهی که بنا بر گفته امام مجتبی (ع) یک مسابقه بزرگ الهی است که یک عده پس از آن پیروز و یک عده شرمنده اند؛وارد شدن در همچنین مسابقه و امتحان بزرگی مطمئنا نیاز به کسب آمادگی دارد که این کلام زیبای امام هشتم به ما می آموزد که در این چند روز باقیمانده تا ماه رمضان برای آمادگی بیشتر چه کنیم؟
اباصلت نقل کرده است که در آخرین جمعه از ماه شعبان بر ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام وارد شدم ،ایشان به من فرمود: ای ابا صلت! بیشتر از شعبان گذشت و این آخرین جمعه آن است ، در این باقیمانده ماه تقصیر های گذشته ات را تدارک کن و بر آنچه به کارت می آید اقبال نما و بسیار در دعا و استغفار و تلاوت قرآن بکوش و از گناهان خویش به سوی خدا توبه کن تا ماه رمضان که فرا می رسد تو برای خدای عزوجل مخلص باشی، امانتی که برگردن داری ادا ساز،هر کینه ای در قلبت از برادران مومنت می باشد آن را بر انداز و هر گناهی بر تو مانده که مرتکب آن شده باشی آن را از دل ریشه کن ساز و از خدا بپرهیز و در آشکارا و پنهان بر او توکل نمای؛چه آنکه خود او فرمود ” و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا” یعنی آنکس که بر خدای توکل کند خدا او را بس است که خدا امر خود را به انجام می رساند و برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.
و در مابقی این ماه زیاد بخوان : “اللهم اِن لم یکُن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه"زیرا خدای تعالی در این ماه به احترام ماه رمضان گردن هایی را از آتش جهنم آزاد می سازد.
ارسال شده در عمومی
| 5 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 16ام تیر, 1391
حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن که شب گذشته (14 تیرماه) از شبکه اول سیما پخش شد، به بیان خاطرهای از نیمه شعبان در مدینةالنبی پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
امام زمان(عج) ما را دوست دارد، چون امام رضا فرمود: «وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم» (فقیه/ج4/ص418) یعنی امام زمان از پدر و مادر به مردم مهربانتر است. اینکه امام زمان میآید همه را قلع و قمع میکند، یک تصویر وحشتناک درست میکنند، این غلط است.
یک حدیث از امام زمان(عج) داریم که میفرماید: من هرگز شما را فراموش نمیکنم. والله من شما را فراموش نمیکنم!
نمیدانم این را در یکی از سخنرانیهایم گفتم. باز نمیدانم در تلویزیون هم گفتم یا نه؟ چون میانگین من هفتهای دو سفر میروم. یعنی سالی صد سفر. هر سفری هم چند سخنرانی، بالاخره نمیدانم چه چیزی را کجا گفتهام. ولی حالا چیز قشنگی است.
یک چنین شبی یعنی نیمه شعبانی من مدینه بودم برای عمره. فندق الدخیل، سمت راست قبرستان بقیع، پایینش مغازه است. رویش غذاخوری است. از طبقه دوم به بالا هم مسافرها! چندین کاروان جا دارد. پانزده ـ شانزده طبقه است. رفتم طبقه دوم روی پاساژ غذا بخورم، یک مرتبه متوجه شدم نیمه شعبان مگر برای امام زمان(عج) نیست؟
پیش خودم گفتم: قرائتی یک کاری کن! چه کنم؟ برو همین مغازه پایین، چند تا پیراهن، زیر پیراهنی بخر. برو پیش آشپزها، بگو: شما آشپز هستید. در هوای مدینه داغ پای دیگ داغ، یک عیدی به شما بدهم. نفری یک پیراهن به این آشپزها بده!
خوب که طراحی کردم خواستم بلند شوم، متوجه شدم که پول ندارم. پولم تمام شده بود. حال من گرفته شد که چرا من پول ندارم نیمه شعبان یک کاری برای آقا بکنم؟ غذا خوردم.
چند دقیقهای، بیست دقیقه شد یا نشد نمیدانم. یک کسی آمد کنار من نشست گفت: حاج آقا، آشپزها میآیند از شما تشکر کنند، هیچی نگو. نگاهشان کن.
گفتم: آشپزها از من برای چه تشکر کنند؟ گفت: من آن طرف نشسته بودم غذا میخوردم، به دلم برات شد که بروم مغازههای پایین، چند تا پیراهن و زیر پیراهنی بخرم و نزد آشپزها بروم و بگویم: عیدی نیمه شعبان است. منتهی اگر بگویم من عیدی دادم، کسی لذت نمیبرد. بگویم قرائتی داده اینها بیشتر خوشحال میشوند. من به نیت تو این کار را کردم که اینها بیشتر خوشحال شوند. من به قصد تو این کار را کردم. حالا میآیند و میگویند: تشکر. نگو: چه پیراهنی، چه زیر پیراهنی، من خیط میشوم.
من ماندم گفتم: یا حجت بن الحسن، تو چه کسی هستی؟!
منبع: فارس
غربت کده ای که بوی دریا دارد صدخاطره ازغربت زهرا دار
برگرد علی چشم به راه هست هنوز اسراردلش دردل چاه است هنوز
آن چاه پرازستاره راپیدا کن آن سینه پاره پاره راپیداکن
برگرد که بر بهارمان می خندند یک عده به انتظارمان می خندند
ارسال شده در عمومی
| 8 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 14ام تیر, 1391
این روزها زیاد یاد آن مادری می افتم که رفت پیش امام صادق علیه السلام….گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم…..
حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد…..رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت…..
حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟…..خب پسرت برمی گردد دیگر….. رفت اما از پسرش خبری نشد….. برگشت ؛
آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟……دیگر طاقت نیاورد….گفت آقا خب چقدر صبر کنم؟……نمی توانم صبر کنم…..به خدا طاقتم تمام شده…..
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته……..رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته….. آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست؟نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟……. آقا فرموده بود به من وحی نازل نشده اما عند فناءالصبر یأتی الفرج…… صبر که تمام بشود فرج می آید…..
این روزها دعا که می خوانی یک بار هم به خودت بگو هی فلانی چه طاقتی داری تو….
و دعا کن برای دل آن مادری که هنوز پسرش برنگشته…..
…………………
ـ وسائل الشیعة.جلد 15.باب استحباب الصبر فی جمیع الاُمور . حدیث20462
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 11ام تیر, 1391
روزگاری کنار قبور شهدا پر بود از مادران شهدا. بی هیچ لطمه ای به حجاب، هنرمندانه چادر به کمر می بستند و با وسواس، از آن وسواس های مادرانه عکس ها را جا به جا می کردند، از قبور خاک می گرفتند، وسایل داخل ضریح آلومینیومی را مرتب می کردند، شمعدانی به وسایل اضافه می کردند، زیلو پهن می کردند، مفاتیح می خواندند، زندگی می کردند آنجا. ماهرانه دبه های کوچک شان را جایی میان شاخ و برگ درختان مخفی می کردند، که هفته بعد ۲ ساعت دنبال یک دبه نگردند! بعضی شان دسته دبه ها را با زنجیر قفل می کردند به جایی، به چیزی! دبه را آب می کردند، سنگ قبور را می شستند و دست می کشیدند روی نوشته قبرها. جوری که انگار دارند بچه شان را ناز می کنند. می رفتی اگر کنارشان، دعوتت به چای می کردند و احیانا نان و پنیری. خاطره ای. آه! کم شده اند این صحنه ها، چرا که خیلی سریع دارند از میان ما می روند. مادران شهدا «امثال و حکم» جمهوری اسلامی اند. به نظام فرزند دادند و عاشقانه پای این تقدیم نشستند. دلرباترین میراث فرهنگی جمهوری اسلامی، زنبیل سرخی است که گنجایش عشق را داشت. یک شکلات، شکم تمام مورچه های قطعه ای از بهشت زهرا را پر می کند. مورچه ها شب جمعه ها دل شان تنگ می شود برای مادران شهدایی که دیگر در میان شان نیستند. مورچه ها از داخل قبر شهدا بیرون می آیند به این امید که مادران شهدا را ببینند، اما ۵ شنبه به غروب آفتاب نزدیک می شود و مادر شهید پاکدامن نیست که نیست. مثل «ننه علی». مثل آن مادر شهیدی که روی سنگ مزار پسرش، دقیقا روی اسم شهید، گندم می ریخت تا سفره پرندگان باشد. حالا هر هفته ۵ شنبه آواز گنجشک ها بوی غم می دهد. مورچه ها معتقدند: مادر که برود، هر شهیدی گمنام می شود! آهای آدم ها! تا آنها بودند، این سنگ ها را خاک نمی گرفت.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
لای یک درخت، دبه ای می شناسم که الان ماه هاست کسی به آن دست نزده. مورچه ها اما جای دبه را خوب می دانند. از تنه درخت بالا می روند، خود را به دبه می رسانند، داخل دبه می روند و دقایقی همانجا می مانند. پای یک درخت، مورچه ای می شناسم که پر کاهی چند برابر خودش می برد و می گذارد توی دبه. نمی دانم چرا؟! اما خوب یادم هست که مادر شهید پاکدامن همیشه می گفت: بهشت زهرا هر وقت خواستی که با دبه آب بدهی، اول خوب خوب داخل دبه را نگاه کن. اگر مورچه ای داخل دبه بود، دبه را بخوابان روی قبر، خودش آرام آرام بیرون می آید و به تو سلام می کند. جواب سلامش را بده، بعد بلند شو، آرام آرام برو دبه را پر از آب کن. توی راه، مدام بگو «سلام بر حسین». تا برگردی، می بینی که مورچه ها نیستند. حالا می توانی با آب و گلاب تمیز کنی قبر شهید را. چند دقیقه که گذشت، یواش یواش سر و کله مورچه ها پیدا می شود. اگر دهان یکی شان کاهی دیدی، بدان داخل قبر خبرهایی هست! مورچه ها پیام می آورند، پیام می برند؛ آه شان از کاه شان بلندتر است. اگر دیدی جنب و جوش شان زیاد شده، خرجش یک شکلات است. اگر دیدی مورچه ای طرف شکلات نمی رود، نگران نباش! فاتحه اش را می خواند!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
نشسته ام بالای مزار شهید پاکدامن. می گردم و از لا به لای درختچه ای قدیمی، دبه مادر شهید را پیدا می کنم. دبه را می خوابانم روی سنگ قبر. هنوز زیارت عاشورایم تمام نشده که مورچه ای با پر کاهی در دهان بیرون می آید… انگار دارد جارو می کشد سنگ قبر را.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
آهای رفتگر! می آیی با هم گریه کنیم؟
منبع : وطن امروز/ ۱۰ تیر ۱۳۹۱
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 11ام تیر, 1391
میلاد مسعود اشبه الناس به پیامبر آخرین مبارک باد
تصور کن دوکوهه نشسته ای، حاج احمد هم هست، جمع علی اکبرهای خمینی و خامنه ای جمع است و تو داری سینه می زنی، گریه می کنی و می خوانی: «جوانان بنی هاشم! بیایید، علی را بر در خیمه رسانید». تصور کن حاج بخشی میان دار کوچه سینه زنی است و بلند می گوید: «علی اکبر در کربلا نام بلند «علی» را برای ابد «علی اکبر» کرد». تصور کن در و دیوار حسینیه حاج همت به بسیجیان می گوید: «آهای بچه ها! علی اکبر را خالی صدا نزنید، بگویید علی اکبر امام حسین». تصور کن صدای سینه زنی بچه بسیجی ها را. به به از آن دم که دست بر سینه فرود می آید. عرشی تر از این، کدام صداست در زمین؟! دم شهدا گرم که امضای شهادت نامه را هنگام سینه زنی می گرفتند. تصور کن امام حسین دارد این صحنه را به علی اکبر نشان می دهد. تصور کن سیدالشهدا دارد با سلیقه علی اکبر شهید انتخاب می کند. با سلیقه علی اکبر، امام حسین حتما شهید جوان انتخاب می کند. تصور کن کربلا در کربلا نمانده، و خون خدا همچنان به جوش است. باید تصور کرد گاهی واقعیت ها را، به سبب آن شکر که «آرزو» نماندند و «واقعیت» شدند. اصلا بیا و تصور کن نشسته ای در امام زاده علی اکبر چیذر و حاج محمود فرزند شهید دارد بازی می کند با دل علی اکبری ات: «یل رشیدم علی اکبرم…». حتی می توانی تصور کنی فتنه ۸۸ است و حسین غلام کبیری این علی اکبر انقلاب اسلامی، حسابی شاکی است: «رهبری که چند نسل علی اکبر دارد، چرا باید «این عمار» بگوید؟!» آه! یعنی چه علی اکبر امام حسین؟ یعنی: «قطعه قطعه پیکر ما فدای مولای عاشورایی». ما ادعای علی اکبر بودن نداریم، اما آرزوی قطعه قطعه شدن، منتهی الآمال بسیجی است. چند شهید قطعه قطعه نشان تان بدهم؟! مادر شهیدی می شناسم که بعد از ۲۳ سال پیکر فرزندش برگشت، اما همین که پیکر جگرگوشه اش را دید، گفت: بچه من یعنی همین چند قطعه بود؟!… نه دستی، نه پایی، اما همین ها را هم که آورده اید، فدای علی اکبر امام حسین. بعد هم خندید و گفت: اصلا شهید یعنی این! نشه پیکرش رو جمع کرد! عاقبت باید معلوم می شد چرا اصرار داشتم اسمش علی اکبر باشد!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
روز میلاد حضرت علی اکبر، مگر می شود روضه جبهه و جنگ نخواند؟! روز هشتم محرم، گریه کردن هنر نیست؛ اشک امشب صفا دارد. اشک جشن. اشک شوق. اشک میلاد. امشب، نماز شب سیدالشهدا دیدن دارد. امشب، امام عرفه با خدا حرف ها دارد. چه می گویم؟! امشب، شادترین فرد هستی، امام زمان(عج) است. آقاجان! میلاد علی اکبر امام حسین بر شما فرخنده باد. اگر مدینه ای، دوست دارم برای تان بخوانم: «جوانان بنی هاشم! بیایید، علی را بر در خیمه رسانید». آقاجان! عالم و آدم دارد داد می زند که ظهور شما نزدیک است. هوای دنیا را مگر شما داشته باشی. اصلا بهتر از امشب، چه شبی برای اینکه دعای فرج بخوانیم برای شما، همراه شما. آقاجان! دوکوهه را باز هم پر می کنیم. آنروز حتما حاج احمد هم هست. این روزها سالگرد مسافر افق است. آقاجان! بسیجی در همه هستی برای شما نیرو دارد. آقاجان! تا ظهور، نور را فقط از «حضرت سیدعلی» می گیریم. پله پله تا ظهور، عصای دست غیبت است مولای ما. بوی آخرین پله ها می دهد این روزها. این شب ها. امشب. علی اکبر مگر می شود شبیه شما نباشد؟! مگر می شود امشب باشد و از علی اکبرهای جبهه و جنگ یاد نکرد؟! آقاجان! شهید نظر می کند به وجه الله. از بس که شلمچه عطر شما می دهد، گمانم برای شهید، امام زمان غایب نباشد. چشمی باز می کند شهید بعد از شهادت. چه چشمی! چه نگاهی! چه تبسمی! اگر امام زمان علی اکبر، حسین بود، امام زمان بسیجیان، شمایی. ایران هسته ای چیست؟! دشمن از ایران امام زمانی می هراسد. از قنوت جمکرانی سیدعلی. هراس دشمن از اشک امشب ماست. دوکوهه یک پادگان نبود، بلکه یک پادگان هست. امشب حتی دوکوهه هم خوشحال است. گوش کن! باید بشنوی صدای شهدا را… «جوانان بنی هاشم! بیایید، علی را بر در خیمه رسانید».
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
خدایا! اگر شیعه بودن، جز علی اکبر امام حسین، هیچ برای ما نداشته باشد، ما افتخار می کنیم به شیعه بودن. خدایا! شاهد باش که پدران شهید ما برای علی اکبرهای خودشان گریه نکردند، اما برای علی اکبر امام حسین، برای فرزند خون تو، چون مادران فرزند از دست داده، با لرزش شانه ها گریه ها کردند. خدایا! بچه های «هیئت متوسلین به علی اکبر امام حسین» بودیم و توی سینی ظرف آب می گذاشتیم و می رفتیم خانه به خانه پول جمع می کردیم تا چنین شبی کیک و شربت بدهیم دست مردم یا چونان شبی، قیامت به پا کنیم و سرخ کنیم سینه های مان را. خدایا! چگونه سپاس بگوییم تو را که اجازه دادی شیعه باشیم و علی اکبر امام حسین را دوست داشته باشیم؟! خدایا! اگر ما نمی شناختیم علی اکبر را، حتما «شیرودی» نداشتیم. خدایا! جوانان بنی انقلاب، امروز هم سر سفره علی اکبر امام حسین نشسته اند. خدایا! به یمن امشب، ما از تو امام زمان مان را می خواهیم. دل مان برای بقیه تو تنگ شده. درد دارد این سینه بی قرار. درد دارد. «اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن. صلواتک علیه و علی آبائه. فی هذه الساعه و فی کل ساعه. ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا. حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. برحمتک یا ارحم الراحمین».
منبع : کیهان/ ۱۲ تیر ۱۳۹۱
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 7ام تیر, 1391
به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت مظلومانه آیت الله شهید دکتر بهشتی (ره) و 72 تن از یاران ایشان، خاطراتی از آن ایام
تصویر آخرین نماز ایشان در شب شهادت
جلسه آخر و لحظه شهادت دکتر بهشتی
مرحوم فردوسی پور(یکی از بازماندگان ۷ تیر که پس از آن حادثه بارها دچار سکته قلبی شدندو در سال ۸۵ به قافله بهشتی پیوستند) درباره آخرین ساعات عمر مبارک شهید بهشتی میگفت:
اول مغرب نماز را به امامت شهید محمدحسین صادقی خواندیم. وقتی بیرون آمدیم، دیدم آقای بهشتی می خواهد وضو بگیرد. گفتم: آقا شما تازه می خواهید وضو بگیرید؟ جلسه امشب حساس است، زود تشریف بیاورید. فرمودند شما بروید من هم زود نماز را می خوانم و میآیم. فوری وضو گرفت و در صحن حزب نماز جماعت دیگری تشکیل شد که خوشبختانه عکس آن هم که آخرین عکس آقای بهشتی است، موجود است. در جلسه منتظر نشسته بودیم. من دم در نشسته بودم وقتی آقای بهشتی وارد شد، همه به احترام ایشان بلند شدند و شوخی با ایشان شروع شد.
یکی میگفت: حاج آقا امشب خیلی نورانی شدهاید. خیلی زیبا و خوشگل شدهاید. ایشان هم خندید و گفت: چشم شما زیبا میبیند، من فرق نکردهام.
ولی واقعا نورانیتر شده بود. جلو رفتند و نشستند. پس از اینکه تغییر دستور جلسه به رأی گذاشته شد و همه رأی دادند که درباره انتخاب رئیس جمهور پس از بنی صدر صحبت شود، بحث شد که حالا چه کسی در این باره صحبت کند که به آقای بهشتی رأی داده شد.
شهید استکی، نماینده شهر کرد، رئیس جلسه آن شب بود. پس از تلاوت قرآن، آقای بهشتی پشت تریبون رفت و سخن خود را آغاز کرد و گفت: ما باید ببینیم رئیس جمهور آینده میتواند روحانی باشد یا نه؛ آیا نظر امام که فرمودند رئیس جمهور روحانی نباشد، همین است یا فرق کرده و اجازه می دهند.
بعد افزودند: اگر نظر امام فرق کند که غیر روحانی رئیس جمهور بشود، آن فرد را این جلسه باید تعیین و معرفی کند و اگر فرمودند باید روحانی باشد، باز انتخاب آن توسط این جلسه است، ولی وظیفه ما تعیین چند نفر به عنوان یک هیأت است که خدمت امام بروند و نظر ایشان را بگیرند تا تکلیف ما روشن بشود. مطلب ایشان که به اینجا رسید، حدود ده دقیقه طول کشیده بود. این مدت را هم ساعت من که کامپیوتری بود و پس از انفجار روی 40/8 دقیقه شب ایستاده بود، نشان میداد که ده دقیقه قرآن بود و ده دقیقه هم صحبت ایشان طول کشید. برای همین، این ساعت برخلاف اظهار برخی، ساعت 20/8 بود که من در لحظات اولیه، زیر آوار به آن نگاه کردم و پس از آن هم دیگر از کار افتاد.
سخنرانی شهید بهشتی که به اینجا رسید،
چون ایشان عادت داشت وقتی صحبتش به جایی حساس از بحث میرسید و به اصطلاح معروف گرم میشد، مکثی میکرد و به شنوندگان دور تا دور جلسه نگاهی میکرد که چقدر با صحبت او همراه هستند و بعد بحث را ادامه میداد. در این میان، یک دفعه به جمعیت گفت: بچهها بوی بهشت میآید. آیا شما هم این بو را استشمام میکنید؟
پس از این جمله بود که دیگر ما نفهمیدیم قضیه چه شد. این قدر انفجار شدید و سریع بود که هیچ کس از بازماندگان این فاجعه از لحظه انفجار چیزی به یاد ندارند، ولی این نکته را می دانم که خیلی چهره ایشان بشاش و نورانی شده بود. نکته مهم و باور نکردنی این بود که من در زیر آوار که هیچ امیدی به نجات نداشتم،
احساس کردم و این را دیدم که نور بسیار شدیدی مثل نور چند پرژکتور قوی در اطراف تریبونی که آقای بهشتی در آنجا به شهادت رسید، در حال تابیدن است. از کسانی که مثل من زیر آوار بودند، پرسیدم این نور شدید چیست؟ من را مسخره میکردند که برقها قطع شده است؛ نور کجا بود، ولی واقعا برای لحظاتی این نور بود. نمیدانم جز من چه افراد دیگری شاهد وقوع این کرامت بزرگ بودند و معلوم شد در لحظه شهادت مرحوم آقای بهشتی ـ که از محدود کسانی بودند که امام به چشم رهبری و یکی از اعضای شورای رهبری پس از خود در دوران تبعید عراق به او می نگریست ـ اتفاق عجیبی رخ داده است و فرشتگان الهی که از عالم ملکوت برای استقبال ایشان به عالم آخرت از این نشئه خاکی آمده بودند، چنان فراوان و با عظمت بودهاند که نور وجودی آنها حتی به چشم ما هم عیان شده بود.
شنیدم شهید شمسالدین حسینی نائینی، نماینده مجلس به کسی که در کنار او زیر آوار بود، میگفت:
تو هم بوی گلاب را میشنوی؟ وقتی پاسخ منفی شنیده بود، به او گفته بود پس این علامت آن است که تو شهید نمیشوی، برای همین، به منزل ما برو و سلام من را برسان و بگو وصیت نامه من توی طاقچه است؛ آن را بخوانند و به آن عمل کنند
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 7ام تیر, 1391
امام خمینی (ره): بهشتی مظلوم زیست، مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.
بهشتی مثل یک ملت بود برای ملت ما.
علت سکوت برخی مسولین در مقابل تهمتها
بهش میگفتن انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار.
دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمیدهی؟ تا کی سکوت؟
بهشتی پاسخ داد:
مگر نشنیدهاید قرآن میگوید «ان الله یدافع عن الذین امنوا».
یعنی وظیفه من این است که ایمان بیاورم، کار خدا این است که از من دفاع کند. دعا کن من وظیفه خودم را خوب انجام بدهم. خدا کارش را خوب بلد است.
انقلاب ما انقلاب آرمانها است نه تسلیم به واقعیتها
مرد انگلیسی گفت:
«شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد میکنید. این طور جلو بروید تحریم میشوید».
بهشتی پاسخ داد:
«انقلاب ما انقلاب آرمانها است نه تسلیم به واقعیتها. همان نان و پنیر برایمان کافی است»
فقط برای یک چراغ قرمز
چراغ قرمز اول را رد کرده بود.
چراغ قرمز دوم بهشتی گفته بود:
«اگر از این هم بگذری دیگر نمیشود پشت سرت نماز خواند»
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 31ام خرداد, 1391
ای خدا… من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان، مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترین وافتاده ترین فرد روی زمین باشم…
کراوات
استاد گیر داده بود که همه باید کراوات بزنن می گفت سر جلسه امتحان بی کراوات بیاین ، دو نمره ازتون کم می کنم مصطفی براش مهم نبود…واسه همین خیلی راحت بدون کراوات اومد سر جلسه استاد هم تهدیدش رو عملی کرد….از مصطفی دو نمره کم کرد نمره اش شد ۱۸…..باز هم بالاترین نمره…. (منبع: کتاب یادگاران)
به مادرتان قول داده ام
مصطفی اومده بود خواستگاریم مادرم بهش گفت:
” این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه یه نفر تختش رو مرتب می کنه لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره و براش قهوه آماده می کنه شما می تونید چنین کاری کنید؟ “
مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد ، گفت:
” من نمی توانم برای دخترتان مستخدم بگیرم ولی قول می دهم تا زنده ام ، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را برایش آماده کنم”
تا وقتی شهید شد این کار رو می کرد خودش قهوه نمی خورد
اما چون می دانست ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم ، درست می کرد
وقتی هم منعش می کردم ، می گفت:
” من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام بدهم”
(راوی: همسر شهید مصطفی چمران)
ریزش غرور
شهید مصطفی چمران ماهی یکبار با بچه های مدرسه جبل عامل جمع می شدند و می رفتند زباله های شهر را جمع می کردند. شهید چمران می گفت: با این کار هم شهر تمیز می شود و هم غرور بچه ها می ریزد.
خاطره ای شنیدنی از شهید چمران:
یک سفر لبنان بودم. آن زمانی که شهید چمران هم زنده بود. به واسطه امام موسی صدر رفته بودیم لبنان.
یک روز کنار چمران بودیم. شهید چمران مرا صدا زد و گفت: محمد بیا ! رفتم کنارش. روی یک تپه به حالت نیم خیز دراز کشید و در حالیکه دوربینی به دست داشت گفت: بیا ببین. در سینه کش یک تپه یک روستا را به من نشان داد و گفت ببین. دوربین را گرفتم و دیدم.
چمران به من گفت: این روستا، روستایی است که وقتی کاروان امام حسین در راه شام بودند، اهالی این روستا برای کاروانیان، نان و غذا آورده اند. بعد چمران با دستش یک روستای دیگری را به من نشان داد و گفت: آنجا را هم ببین.
با دوربین نگاه کردم. تقریبا فاصله ی زیادی باهم نداشتند اما خب از هم دور بودند و ما چون از روی بلندی می دیدیم، خوب به هر دو روستا اشراف داشتیم.
شهید چمران گفت: تمام اهالی این یکی روستا وقتی کاروان اهل بیت به اینجا رسیدند، اهل بیت را سنگ باران کرده و هلهله کردند.
بعد شهید چمران به من گفت: هر دو روستا در تیر رس موشک های اسرائیلی هستند. اما تا زمانی که من به یاد دارم آن روستایی که برای اهل بیت غذا آوردند یک دانه موشک اسرائیلی ها هم به آن برخورد نکرده است.
اما این یکی روستا، هر بار اسرائیلی ها موشک می زنند انگار فقط باید به این روستا بخورد و هرچه موشک است نصیب این روستایی می شود که اهل بیت حسین را سنگباران کرده اند و ماهم هر تدبیری اندیشیدیم که این روستا بمباران نشود، نشد که نشد
حاج محمد آقای نوروزی
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 31ام خرداد, 1391
زن مثل مرد میتواند موجود فعالی باشد، اما خودش را برج نکند. چون وقتی برج کردی دل چه کسی راضی میشود؟ «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب/32) این عربیهایی که میخوانم قرآن است.
«یَطْمَعَ» طمع میکند. یعنی دلش هوا میکند. چه کسی؟ «الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» آن کسی که در قلبش مرض است، یعنی بیماردلاناند، روحش بیمار است، یک آدم عیاش و هوس باز است، او دنبالت راه میافتد. خودت را برج کردی، خودت را حراج کردی، هرزهها عقب تو راه میافتند. این کمال است؟
اگر ما یک شیرینی را که یک پارچهای روی آن است برداریم مگسها روی این شیرینی جمع شوند، این برای این شیرینی ارزش است؟ یا این شیرینی را آلوده میکند.
بعد قرآن میگوید: «تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّة» (احزاب/33) خیلی قشنگ است. این جاهلیت مهم است. یعنی خانم فکر نکن این تمدن است. این جاهلیت است.
اگر برهنگی تمدن بود، همهی حیوانها متمدن بودند. چون حیوانها لباس ندارند. پیراهن ندارند. اگر لباس نداشتن تمدن است، حیوانها هم متمدن هستند.
برهنگی تمدن نیست، قرآن میگوید: «تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّة» یعنی اگر کسی خودش را برج کند، این مرتجع است، این اُمُّل است. برگشته به زمان جاهلیت. زمان جاهلیت در مقابل زمان عالمیت است. یعنی علم در مقابلش زمان جاهلیت است. قبل از اسلام را زمان جاهلیت میگویند. بعد از اسلام دیگر زمان جاهلیت نیست. دیگر اگر کسی خانمی نیمه برهنه خودش را عرضه کرد، ین متمدن نیست، این به جاهلیت برگشته است. برهنگی تمدن نیست. وگرنه حیوانها متمدنتر هستند. برج قرار دادن عالمی نیست، جاهلی است. «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى» (احزاب/33)
برنامه ی درس هایی از قرآن کریم با موضوع تربیت فرزند در خانه – 29/02/90
ارسال شده در عمومی
| 8 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 28ام خرداد, 1391
امروز دستهایى تلاش میکنند تا فساد را به صورت نامحسوس نه آن طورى که شما در خیابان آن را ببینید و بفهمید و مشاهده کنید به شکلهاى گروهکى، ترویج کنند و جوانان را به فساد بکشانند؛ پسرها را به فساد بکشانند؛ مردم را به بی اعتنایى بکشانند. منکرات اینهاست؛ منکرات اخلاقى، منکرات سیاسى، منکرات اقتصادى. همه جا، جاى نهى از منکر است. یک دانشجو هم، در محیط درس میتواند نهى از منکر کند. یک کارمند شریف هم، در محیط کار خود میتواند نهى از منکر کند. یک کاسب مؤمن هم، در محیط کار خود میتواند نهى از منکر کند. یک هنرمند هم، با وسایل هنرى خود، میتواند نهى از منکر کند. روحانیون در محیطهاى مختلف، یکى از مهمترین عوامل نهى از منکر و امر به معروفند. (۱۳۷۱/۰۵/۰۷)
«همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض میکنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست. (۱۳۷۱/۰۴/۲۲)
که بارها گفتیم نهى از منکر زبانى جایز و واجب و وظیفهى همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمیشود (۱۳۸۰/۰۵/۱۱)
اینطوری پیش رفتن فایده ای نداره، جلسه بگذاریم، بحث کنیم، آخرش هم یه بنده خدایی بیاد و بگه دانشگاه ما نیازی به تذکر لسانی نداره یا رئیس دانشگاه و … همکاری نکنن…مگر دانشگاه از همون اول اینطوری بوده؟ کار به جایی کشیده شده که دختر با استین کوتاه ، با بدترین آرایش، با شال میاد با شلوار پاره ای که پاهاش معلومه میاد دانشگاه! دانشگاه یک محیط علمیه نه جای دیگه!! پوشش مناسب در دانشگاه که فقط برای دانشگاههای ما نیست برای کل جهانه!! بعد میان میگن باید جلسه ای برای اساتید بگذاریم!! برای کدوم استاد؟ استادی که خیلی راحت توی کلاس حجاب و تمام آرمانهای ما رو زیر پاهاش له میکنه و از کوروش میگه؟؟ برای این اساتید جلسه بگذاریم؟؟!! نه مثل اون اوایل که چماق به دست میومدند!! نه الان که کلا بیخیال شدن!! نه آقا اینطوری فایده ای نداره …دوای همه این دردها کرسی آزاد اندیشی و دادن تذکر لسانیه (خیلی محترمانه، منطقی و علمی).
اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح میشود. امام روح الله(ره)
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 28ام خرداد, 1391
یك ماهی میشد كه به كلاس غواصی میرفت.مربی شنا گفته بود وقتی به آب افتادید اگر چیز سنگینی با خود حمل میكنید اولین كار شما اینست كه آنرا از خود جدا كنید وگرنه سنگینی آن به احتمال زیاد شما را به قعر دریا خواهد كشید.
اینهارا كه برایم تعریف میكرد یاد كلام یكی از بزرگان افتادم كه میگفت :در وادی بندگی خدا اگر میخواهید غرق نشوید حواستان باشد كه سنگ گناه به پایتان بسته نشود،ماهرترین غواص ها هم وقتی پایشان به سنگی بند باشد! آخر كار خفه می شوند .
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 26ام خرداد, 1391
هذا یوم الجمعه؛
خداوند…!
دیشب خیلی ساده
دلم برایت
تنگ شد…
آنجا که می گفت :
هبنی صبرت علی عذابک…!
فکیفــــــ !
اصبر علی فراقــــــک ؟!
این چگونه اش دارد مرا می کشد…!
…
ارسال شده در عمومی
| 5 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 26ام خرداد, 1391
چه قدر فاصــــله اینجاست بین آدمهــــا
چه قدر عاطـــــفه تنهاست بین آدمهــــا
کسی به حال شـقایق دلش نمی سوزد
و او هنــــوز شکـــوفاست بین آدمهـــــا
کسی به نیت دل هــا دعــــا نمی خواند
غـــروب زمــــزمه پیداست بین آدمهــــا
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طـلوع عشـــــق چه زیباست بین آدمهـا
تمــــــام پنجـــــره ها بی قرار بارانــــند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها!!!
بیـــا بیـــا “گل زهــــرا” چرا که تنـــها تو
دلت به وسعت دریـــــاست بین آدمهــا…
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 24ام خرداد, 1391
آيت الله شيخ مجتبي تهراني «حفظه الله» در بیانات خود به این نکته اشاره میکند که:
اگر انساني كه مؤمن بالله است، دوستي اش با افراد ديگر بر محور خدا باشد، همين دوستي ها منشأ تكامل ايمان او مي شود.
چون ايمان داراي درجات است و شدت و ضعف دارد.
اگر دوستي با افراد، بر محور خدا باشد، موجب مي شود كه انسان رشد ايماني پيدا كند.
ابو عبيده از اصحاب امام صادق(ع) است و روايتي را از آن حضرت نقل مي كند كه در كتب حديث ما، اين روايت به دو شكل ضبط شده است.
در يكي از اين روايت ها آمده است كه حضرت فرمود:
«من أحب لله و أبغض لله و أعطي لله فهو ممن كمل ايمانه» (كافي/2/124)
هر كس براي خدا دوستي و دشمني كند، از كساني است كه ايمانش كامل شده است.
تعبير در اينجا «لله» است.حضرت مي فرمايد: اين دوستي، منشأ كمال ايمان مي شود.
همين ابوعبيده دوباره از امام صادق(ع) نقل مي كند كه حضرت فرمود:
«من احب في الله و أبغض في الله و أعطي في الله فهو ممن كمل ايمانه» (بحار/66/239)
تعبير در اينجا «في الله» است.
….. ما هم «حب لله» داريم و هم «حب في الله» و گفتم كه هر دوي آنها تقريباً به يك معنا است.
.… دوستي تان رابرای خدا کنید.روابطتان را، قطع و وصل هايي كه با افراد داريم بر محور خدا انجام دهيم.
***************************************
بگو : «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشد
و خداوند آمرزنده مهربان است .»
آل عمران-31
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 24ام خرداد, 1391
خواهرم باتو سخن میگویم گوش کن با تو سخن میگویم …
من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم …
گل تقوا گل عفت گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ گل دنیای امید …
دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
همه گلچین گل امروزند
همه هستی سوزند
کس به فردای گل باغ نمیاندیشد
آنکه گرد همه گلها به هوس میگردد بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه میدود در پی گلهای امید
تا یکی لحظه به چنگ آرد ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
تو گل شادابی
به ره باد مرو غافل از باغ مشو ای گل صد پر من …
با تو در پرده سخن میگویم
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ گل،
پژمرده نخندد بر شاخ،
کس نگیرد ز گل مرده سراغ …
دل به لبخند حرامی مسپار،
دزد را دوست مخوان،
چشم امید بر ابلیس مدار، دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند همه گوهر شکنند،
دیو کی ارزش گوهر دارد،
نه خردمند بود آنکه اهریمن را زسر جهل سلیمان خواند …
خویش را خوار مبین آری ای دخترکم ای سراپا الماس
از حرامی بهراس قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس …
خواهرم باتو سخن می گویم گوش کن با تو سخن می گویم …
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 24ام خرداد, 1391
دختر سیبی است که بایدازدرخت سربلندی چیده شود.نه درپای علف های هرز
در روزگاری که چشمان سیاه شبه آدمیان حریص تر از همیشه است،
عده ای رویای زیبایی را در هتک عفت میبینند.
در هتک حریمی که
از تندیس حیا، یاس بوستان محمدی در دفتر ارزش های یک بانو به جا مانده است.
بغض نوشت :
بانو!
حجاب و کیمیای غیرتت را به لبخندی هرز مفروش …
برگرفته از وبلاگ شمیم یاس
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 17ام خرداد, 1391
فرزند شهید که باشی، جور دیگری به «خامنه ای»، می گویی «آقا»
سلام «آقا». می خواهم نامه بنویسم به شما. حرف بزنم. می خواهم مقصد نامه ام را بنویسم «فلسطین جنوبی». می خواهم دل خوش کنم به خوشی های روزگار. شاید به دستت رسید و خواندی. از «ماه» که چیزی کم نمی شود. شما «آقا»ی مایی. «آقا» را از هر طرف بخوانی «آقا»ست. با شما نجوا نکنیم، می پوسیم. از هر سو برویم، آخر به شما می رسیم. رود اگر چه جاری است، لیکن مسیر دریا را بلد است. می پیچد و می خمد تا دست به دریا دهد. آه! چه لذتی دارد شما را داشتن. قلب به دلیلی باید بزند. «ولایت فقیه» دلیل زندگی ماست. من اصلا مراقب نیستم غلو نکنم. مشکلم قصور زبان در مدح شماست. مشکلم چیز دیگری است. فرض کن یک منتظر می خواهد به نائب امام زمان، نامه بنویسد. خب سخت است. ننویسد هم سخت است! خوش به حال شهدا. دم رفتن، راحت بود نوشتن. ای خوشا صفحه، خاک باشد و جوهر قلم، خون. لحظه ای است لحظه عاشقی. ما اما فاصله ها داریم با دیدار. زندگی شده حجاب شهادت. غرور شده آفت بصیرت. نمی فهمیم شما را. ماهی، همه دریا را چگونه بفهمد؟! پروانه، همه آسمان را چگونه تصویر کند؟! مایی که نمی فهمیم شما را، چه بیم از غلو؟! کلمات ما کجا و کمالات شما کجا؟! ببخش که این نوشته در شان شما نیست، هر چند قدر مرا بالاتر می برد. من اینجا روزنامه نگار نیستم؛ فرزند شهیدم. دوست دارم این سمت را. فرزند شهید که باشی، جور دیگری به «خامنه ای»، می گویی «آقا». چفیه شما، چفیه شهداست. با شهدا باشد، هنوز هم برای ولی فقیه جان می دهند. شنیده ام شهدا رجعت می کنند. رجعت کنند، باز هم به عشق ولی فقیه شهید می شوند. در رگ ما خونی است بی قرار. در سینه ما دردی است که دوایش شهادت است. شهادت، زیباترین نسخه ای است که خدا برای عاشق می پیچد. ما عاشق خداییم. عاشق «دست خدا». دست خدا مجروح نیست. روح «کف العباس» دارد. جراحت از نگاه ماست که نمی فهمیم شما را، اما بدان دوستت داریم «آقا»، همچنان که پدران مان «خمینی» را دوست داشتند. حتی ما بیشتر. فرزندان ما از خودمان بیشتر. می دانی «آقا»! آنجا که شما نباشی، جبهه ما نیست. ما اردو در سرزمین ولایت زده ایم. خمینی یعنی خیمه. خامنه ای یعنی جبهه. مکتب ما «اسلام» هم که باشد، جز با قرائت ولی فقیه، قبولش نداریم. کربلا به پا کنی، با خون مان راحت تر سخن می گوییم تا با کلمات. دارم حساب می کنم از ۶۸ به این طرف، چند سال می شود؟! سرباز چشم بر هم می زند، جنگ تمام می شود، اما در عوض، فرمانده پیر می شود. «آقا»! معایب ما، محاسن شما را سپید کرد. شاید هم معایب سیاست، محاسن ولایت را. چه بسیار حادثه که شما نگذاشتی فتنه شود، و ما نفهمیدیم. چه بسیار فتنه تلخ که پایانش ۲۳ تیر و ۹ دی شد، شیرین تمام شد، و ما نفهمیدیم. به خود گفتیم «عمار»، اما بی خود گفتیم. باد می برد پروانه را، اگر که آسمان قرار نداشته باشد. قرارگاه ما شمایی «آقا». «قرارگاه عمار»، «بیت رهبری» است. «علی» در هر عصری، «عمار» دارد و «میثم تمار». اگر «عمار» یعنی یار «علی»، آنکه امروز بر صورت اغیار سیلی می زند، «سفیر نهج البلاغه» است. «سیدعلی» بودن، کار سختی است. بعد از «محمد»، «ولی» بودن، کار دشواری است. فتنه را مدیری چون شما باید، که دست آخر، سران فتنه هم بیایند و رای بدهند. شما مظلومی «آقا»، مثل «انقلاب اسلامی» اما اقتدارتان بسیار بیشتر است. ما به اقتدار شما افتخار می کنیم، آنجا که در صف رای مان، اصحاب قلیل فتنه را می بینیم. روزهایی هست که می ایستیم به نوبت تا در انتخابات جمهوری اسلامی رای دهیم. روزهایی هست «آقا» که با شناسنامه می آییم. جز این، روزهای دیگری نیز هست. روزهایی که وصیت نامه، هویت ما می شود. ایام بیعت. بیعت فرق دارد با رای. رای می آید و می رود، آنچه اما هیچ طوفانی یارای خم کردن قامتش را ندارد، بیعت ما با شماست. خون بر خلاف رای، نمی آید و نمی رود، بلکه فقط به عشق محبوب جاری می شود. کاش بدانی «آقا» چه لذتی دارد امامی چون خامنه ای داشتن. شما بگو چیست راز گریه های ما؟ مگر می توان شما را دید و اشک نریخت؟ چیست راز این گریه ها؟ ولایت چه می کند با قلوب عشاق؟ شما بگو! پدرم در وصیت نامه اش نوشته: «خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی(عج)، خمینی را نگهدار». امام که رفت، غصه ها خوردم. شما که رهبر شدی، دیدم خدا روی هیچ شهیدی را زمین نمی اندازد. تا انقلاب مهدی(عج) خمینی شده خامنه ای. خمینی زنده است. عاشق این شعارم: «دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست».
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
ای سید و مولای ما! سالها بعد از فتن ۷۸ و ۸۸ دارم با شما سخن می گویم. با همه معایب مان، عهد کرده بودیم اینجا کوفه نباشد. اینجا کوفه نیست. تا انقلاب آفتاب، ستاره هر روز، عشقش به ولی فقیه فزونی می گیرد. ما نه فقط منتظر خورشیدیم، بلکه انتظار یک لحظه ناب را نیز می کشیم. نگاه ما به دست کف العباسی شماست. آری! در علقمه باید ریشه داشته باشد آن دست، که دست در دست یوسف زهرا(س) بگذارد. با این همه آرزو، بگذار پروانه بد تفسیر کند آسمان را. در اقیانوس ظهور، تصویر ماه می بینم. امن تر از ولایت، ما را چه ساحلی است «آقا» جان؟! دل به دریا می زنیم، امر کنی طوفان می کنیم، بخواهی سر می بازیم، اما از ما نخواه با شما نجوا نکنیم. نوشتن از پرواز، کمترین سهم پروانه زخمی است! گفت: «ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین».
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
راستی «آقا»! دوست دارم در این نامه، خطاب به شما با کلماتی بغض آلود بنویسم: روز پدر مبارک! این را اما خوب می دانی؛ «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست».
منبع: کیهان/ ۱۱ خرداد ۱۳۹۱
ارسال شده در عمومی
| 6 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 17ام خرداد, 1391
می دونم زیاده، نمی شد هیچ جور کمش کرد ، شما هر چه قدر می تونید بخونید
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
شیر کلمات در قفس گوگل به دست و پای امام علی النقی افتاده است. رنگین کمان «یونس نقاش» فقط یکی دو رنگ کم دارد. بوم و آبرنگ، بوی آفتاب گرفته. آسمان آخرالزمان، این روزها بیشتر از ابر، خورشید دارد. ما در هوای بهار، داریم عادت می کنیم به باران. دوست، «هادی» را بفهمد، دشمن، سیلی انتقام را از «مهدی» خواهد خورد. حد فاصل هادی و مهدی، «عسکری» است؛ لشکری آماده کرده این روزها سپاه حق. «ای یار با شهامت! بگو تو از امامت». ما بزرگ شدگان «کلهم نور واحد» ایم. بچه های «جامعه کبیره». در مکتب ما، «جامعه مدنی» زیارت نامه ندارد. «السلام علیک یا علی بن محمد»، سلام بر محمد(ص) است، سلام بر علی(ع) است. سلام بر همه انبیا و اولیاست. سلام بر «فاطمه» است. فاطمه، نام مادر همه امامان ماست. این سلسله نور، فقط یک شناسنامه دارد. اگر مشهد، باب الجواد دارد، در باغ ظهور، «باب الهادی» است.
نخستین جرقه غیبت در دوران امام هادی زده شد. اینک علی بن محمد، اسم شب ظهور شده است با رمز «یا زهرا». «دهم: علی النقی» چه ظهوری کرده این روزها. دشمن هم فهمیده که «مهدی» ریشه در «هادی» دارد. امام هادی متولد نیمه ماه ذی الحجه است. ماه کعبه برای ظهور خورشید کامل شده است. پله پله می رسیم ما به ظهور. «یازدهم عسکری، از عیب و نقصان بری؛ دوازدهم صاحب است، زنده ولی غایب است؛ مهدی صاحب زمان، اوست خدا را نشان؛ ظهور کند زمانی، روشن کند جهانی». امام هادی بیش از آنکه «مقدمه غیبت» باشد، «مقدمه ظهور» است.
این روزها زمان و زمین در حال و هوای سامراست. نام امام هادی «سرداب ظهور» است. آخرین «یابن الحسن» ریشه در سومین «ابالحسن» دارد. نیای موعود، امام هادی است. امام هادی، امام هادی، امام هادی… گمانم بر مشام عصر، عطر امام عصر، پیچیده. آن عصر که سخن از امام هادی می رود، فصل اجابت «دعای عهد» است. امام علی النقی، مقدس ترین و مقدم ترین «ناحیه ظهور» است. در این نواحی، در ایام انتظار، سخن گفتن دوست و دشمن از امام هادی موضوعیت ذاتی دارد. «فقیه» از القاب علی بن محمد است. «ولایت فقیه» از ثمرات آن حضرت است. «ولی فقیه» در مکتب امام هادی، سیلی به صورت استکبار می زند. خمینی و خامنه ای در مکتب امام هادی، سیلی به صورت خلیفه کاخ سفید می زنند. انقلاب اسلامی با همه عظمتش، با همه شکوهش، با همه جمال و جلالش، قطره ای از کرامات «فقیه اهل بیت» است. ما غلام قنبر امام هادی هم نیستیم. این از تواضع ما نیست، از کرامت امام معصوم است. در این جامعه کبیره، مهم نیست خاور میانه روی انگشت کدام سپاه دارد می چرخد؛ مهم این است که انقلاب اسلامی روی انگشت «زیارت جامعه کبیره» می درخشد.
بگذارید خلفای هم عصر حضرت را بشماریم: معتصم، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، معتمد… آری! 6 خلیفه واقعی از پس امام هادی بر نیامده اند؛ خلیفه گوگل، اما مجازی است! در مصاف با امام هادی، خلفای واقعی به پدرکشی افتاده اند؛ وای به حال گوگل! دیر نیست فیس بوک، توئیتر را بکشد! 6 خلیفه واقعی آمدند و رفتند؛ حتی پدر کشتند، پدرشان درآمد، اما حریف علم و حلم امام هادی نشدند. در مجلس واقعی، امام از پس شبهه برآمد؛ مجلس مجازی، شیهه چه می کشد این روزها؟! این آخرین سوت قطار خلیفه هاست که از ریل واقع، به ریل مجاز افتاده. با «فرمول یک» نمی توان مردم منامه را زیر گرفت. این روزها مردم دنیا از قهرمان 6 ماهه بحرینی امضا می خواهند. خون غلبه کرده است بر رالی سراب. فرمول شیعه، «فرمول مقاومت» است، نه «فرمول یک». در بحرین، سر و صدای «مسجد امام هادی»، صدای بوق دروغ «فرمول یک» را تحت الشعاع قرار داده است. محراب این مسجد، «سرداب قیام» است. وقتی خلیفه شب در برابر امام هادی کم آورده؛ توهین، هیچ نیست الا استعاره از ذلت در برابر عظمت و عزت ظهور. اگر تا این حد امام هادی زنده است، امام مهدی دیر نیست که بیاید. ریشه در خوب جایی دارد ظهور. «مکتب هادی» تکیه گاه اهل هدایت است.
ما یک حدیث از امام هادی رو می کنیم، شبیه اش را توانستند اغیار بیاورند؛ «به راستی ستمکار بردبار، بسا که به واسطه حلم و بردباری خود، از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا که به سفاهت خود، نور حق خویش را خاموش کند». حکمت می بارد از تسلسل نور ما، اما فی الحال «متوکل» کجاست؟! در گوگل، چه کسی برای «منتصر» تره خرد می کند؟! حتی در «گودر» همه دعوا بر سر «منتظر» است. بچه های مسجد امام هادی تعیین می کنند حرف روز اینترنت را. پرده های قصر خلیفه مجازی نیز در برابر امام هادی، یک به یک دارند کنار می روند. گلوله گاهی سرپیچی می کند از اسلحه. گلوله گوگل، این روزها بد شلیک می کند. حالا آیات القرمزی در صفحات اینترنت، خط مقدم درست کرده است. خلیفه مجازی نیز نتوانست به داد آل خلیفه برسد. ما کم از معصوم، اعجاز ندیده ایم. همان به که پرده غیبت با نام امام هادی، کنار رود. خدا اینگونه تقدیر کرده است که در آخرالزمان، «مقدمه غیبت» همانا «مقدمه ظهور» باشد و مقدم مهدی را گرامی بدارد. بازی شب پرستان در زمین ظهور، به نفع ستاره هاست. ما با «هادی» حتما به سمت «مهدی» می رویم. تو بگذار همان طور که امام علی النقی فرموده اند؛ حکمت اثری بر دل فاسد نگذارد.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
سلام امام هادی. «دهم: علی النقی» ایام کودکی. در همان سنی که شما به امامت رسیدی، ما «یار با شهامت» شدیم و از «امامت خوش لقا» سرودیم. سلام بر روز ولادت شما. سلام بر روز شهادت شما. مگر می شود نام «مهدی» جهانی شود، اما «هادی» گمنام بماند؟! خوش آمدید دگربار بر صحیفه روزگار. با شما، تازه دارد جامعه، «جامعه کبیره» می شود. زیارت خواندن کار ماست. سامرا شهر ماست. ما جملگی «یونس نقاش» ایم. نگین عمرمان ترک برداشته. اگر جای نگرانی نیست، پس دعای مان کن. «منتظران مهدی» به «دعای هادی» نیاز مبرم دارند. در این قصر روزگار، مگر دعای شما بشکافد پرده غیبت را. ما روزگار را ملامت نمی کنیم. نهی شما آویزه گوش ماست. بیم داریم روزگار، ما را ملامت کند. آقای خوبی ها! آن آفتاب که بر دیوار کعبه تکیه می دهد، نیایی جز «ماه کامل ذی الحجه» ندارد. دشمن اگر حریف «هادی» شد، حریف «مهدی» هم می شود.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
هان ای شب پرستان! ما چشم به راه سپیده ایم. ما امام داریم، اما گوگل برای شما خلیفه نمی شود! ما با «امام هادی» هنوز کار داریم با شما. تا یک قیام پر از انتقام، چند رکعت شمشیر بیرون از نیام، فاصله است. به احترام امامان ما هر پرده ای در هر قصری کنار می رود. به «پرچم جهاد»، باد دارد می وزد.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
در قفس گوگل، شیر کلمات به دست و پای امام هادی افتاده است. قصه امروز نیست. از متوکل به این طرف، خلفا با هم، حریف سومین ابالحسن نمی شوند!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
امام سامرا! سلام بر شما «سلام بر ظهور» است.
منبع: وبلاگ قطعه 26، حسین قدیانی
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 13ام خرداد, 1391
یکی از نزدیکان امام خمینی (ره) می گوید: اگر ما بدون توجه قرآن را روی زمین می گذاشتیم، امام آن را بر می داشت و می فرمود: قرآن نباید روی زمین بماند.
امام امت رحمه الله علیه وقت تلاوت قرآن و ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام روی زمین می نشست.
روز 12 بهمن 1357 هنگامی که امام از هواپیما پیاده شد، به هیچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود.
امام با همه محترمانه برخورد می کردند، در دوران زندگیشان من تاکنون ندیدم یک مرتبه یک کسی را بلند صدا کند، اسم کارگرشان را هم سبک صدا نمی زند و با احترام نام می بردند.
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 13ام خرداد, 1391
امام شدیدا عاطفى هستند.مثلا وقتى نجف بودند و گاهى خواهرهایم می آمدند آنجا، و بعد می خواستند بروند طورى بود که من هیچ وقت موقع خداحافظى قدرت ایستادن توى حیاط و دیدن خداحافظى آنها را با امام نداشتم، می گذاشتم و می رفتم.مرحوم برادرم هم همین را می گفتند که من آن لحظه خدا حافظى را نمی توانم ببینم.چون امام تا آن حد با فرزندان خود عاطفى برخورد می کنند که انسان تحمل دیدن آن را ندارد.اما یک ذره شما فکر کنید این مسایل روى تصمیم گیریهایشان و یا در آن کارهایى که می خواهند بکنند اثر دارد، ندارد.
حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خمینى - پیام انقلاب - ش 60
یک خانمى در تبریز به من گفت که پسر من در دست عراقیها اسیر بوده و اخیرا شنیده ام که پسر اسیرم را شهید کردند آمدم به شما بگویم به امام بگویید از بابت بچه هاى ما ناراحت نباشد ما سلامتى امام را می خواهیم.من خدمت امام این را گفتم دیدم آن چنان قیافه امام متغیر شد و اشک به چشم امام آمد که دیدن قیافه امام انسان را متاثر می کرد.
عیسی جعفری
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 13ام خرداد, 1391
هر وقت در زندگی ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛
زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟
هر کس گرفتار استـــ ، در واقع گرفته ی یـــار استـــ..
در باب تربیت نفس اولین گام و به تعبیری سختترین گام، ضبط خیال است که البته سختی آن ابتدایی است. این اوهامی که میآید برخلاف رضای خدا و عقل است و همسو با خواسته های شیطان است، جلوی این اوهام را در درون خودت بگیر. ما از این به سنگری بسیار مهم تعبیر میکنیم، خط اوّل است، به تعبیری باید گفت خط شکن باش، این خط اوّل است.
«خیال پیغمبر» در حال سجده بود
ما این تعبیر را از پیغمبر اکرم داریم که فرمود: «سَجَدَ لَکَ خیَالِی» پیغمبر اکرم در بین همه چیزهای درونیشان سراغ خیالشان رفتند و می فرماید: من خیالم را طوری مهار کردم که سجده کرده است؛ یعنی اینطور تسلیم من شده است. من نمی خواهم وارد مسائلی که مربوط به پیغمبر است بشوم. حتّی حضرت در جایی روشنتر فرمود: «قد اسلم شیطانی بیدی» این تعبیر را دیگر هیچ کاری نمیتوانی بکنی. عجب! معلوم میشود پیغمبر اکرم هم شیطان داشته است، ولی شیطانش را به دست خودش مسلمان کرده است.
«قوه واهمه» شیطان درونی است
شیطان من و تو همین قوه واهمه و خیال است که معاصی را جلوه میدهد، چه در ارتباط با شهوت باشد، چه در ارتباط با غضب باشد و چه دوز و کلک باشد که مربوط به خود خیال و واهمه است. ابتدا باید این را مؤدب به آداب الله کنی.
کار واهمه حقّه بازی است
ابتدا همین خبیث است که این مسأله را بزرگ جلوه میدهد، از حقه بازیهایش واهمه است که میگوید: «مؤدّب شدن، مشکل است؛ مگر میشود آدم جلوی خیالش را بگیرد». ما طلبهها راجع به احتمالات که غیر تخیلات است، میگوییم: «احتمال بیعار است» یعنی همینطور خودش به ذهن میآید. توهّمات هم همینطور است. یکی از دستاویزهای شیطان که مهمترینش هم هست خیال است که شیطان به وسیله همین خیال انسان را به شقاوت، بیدینی و بیچارگی میکشاند.
تفکّر، اوّلین راه ضبط خیال
در اینجا بحث این طوری مطرح میشود که چطوری من این را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه میپرد مهار کنم؟ راهش چیست؟ راهی که بزرگان ما مطرح کردند میگویند: اولین راه تفکر است، امّا خود تفکر روش دارد. انسان میتواند فکر خودش را مشغول کند، الآن ذهنم سراغ چیزی رفته است، میتوانم آن را برگردانم، در این اختیار دارم. حالا ذهن را در چه وادی بیاورم؟ در وادی ابعاد نعمتهایی که خداوند به تو عنایت کرده است بیاور. یک؛ نعمتهای مادّی، دو؛ نعمتهای معنوی.
به نعمتها و وظایفت فکر کن!
از این به منزل تفکر تعبیر میکنند، من نمیخواهم وارد مسائل معرفتی شوم، این منزل تفکر است بعضیها میگویند اوّلین منزل است و بعضیها میگویند پنجمی است. ذهن را در این وادی بیاور و بایندیش که خدا این همه نعمتهای مادّی و معنوی در اختیار تو قرار داده است، این همه پیامبر مبعوث کرده است که راههای معنویت را در اختیار تو قرار دهند. سراغ این نعمتها برو! حالا از خودت سؤال کن که آیا من نسبت به این خدایی که این همه به من نعمت مادّی و معنوی داده است، وظیفهای دارم یا نه؟
با فکر کردن خیالت را کنترل کن!
اگر من به خانه شما بیایم و در بزنم و هدیه ای برای شما بیاورم، به ذهنتان نمیآید که این را تلافی کنید؟ ظاهراً شکر مُنعم جزو فطریات بشر است. آیا من نسبت به مولایم وظیفهای دارم یا نه؟ برای این که جلوی این خیال را بگیری و سرگرمش کنی بیا شروع به فکر کردن کن. این همه بساط نعمت آیا فقط برای زندگی حیوانی من است؟ به تعبیر اهلش اینها فقط برای اداره کردن شهوت و غضب من است یا نه یک مقصود دیگری هم در کار است؟
شرح احادیث تربیتی ، آیت ا… مجتبی تهرانی
منبع : پایگاه معظم له
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 13ام خرداد, 1391
پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را كه براى خود دوست دارى براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را كه براى خود نمىپسندى، براى دیگران مپسند.
به دیگران ستم روا مدار، آنگونه كه دوست ندارى به تو ستم شود.
نیكوكار باش، آنگونه كه دوست دارى به تو نیكى كنند،
آنچه را كه براى دیگران زشت مىدارى براى خود نیز زشت بشمار…
آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، درباره دیگران مگو.
بدان كه خود بزرگ بینى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است …
پسرم همانا من به تحقیق تو را از دنیا و حالت ها و نابودی و دگرگون شدن و انتقال آن از حالی به حالی دیگر آگاه ساختم، همچنین از آخرت و آنچه در آن برای اهلش آماده گشته به تو خبر دادم و درباره هر دو (یعنی دنیا و آخرت) مثَل هایی برای تو زدم تا از آن مثل ها عبرت بگیری و آنها را راهنمای خود قرار دهی.
همانا مثل آن كس كه دنیا را آن گونه که هست بشناسد، مانند گروهی مسافر است كه در سر منزلى بى آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد كوچ كردن به سرزمینى پر نعمت و سرایی پر آب و گیاه را دارند. پس مشكلات راه را تحمّل مىكنند، و جدایى دوستان را مىپذیرند، و سختى سفر، و ناگوارى غذا را با جان و دل قبول مىكنند؛ تا به سرایی وسیع، و منزلگاهی أمن، با آرامش قدم بگذارند و از تمام سختىهاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند و هزینههاى مصرف شده را بی مورد نمی دانند و زیان به شمار نمىآورند. و هیچ چیز براى آنان دوست داشتنى نیست جز آن كه به منزل أمن، و محل آرامش برسند.
امّا مثل آن کس که فریب دنیا را بخورد همانند گروهى است كه مىخواهند از جایگاهى پر از نعمت به سرزمین خشك و بى آب و علف كوچ كنند. پس در نظر آنان چیزى ناراحت كنندهتر از این نیست كه از جایگاه خود جدا گردند و ناگهان عازم محلی که به آن خواهند رسید و به آن منتقل خواهند شد، بشوند.
… پسرم تو شكار مرگى هستى كه فرار كننده از آن نجاتى ندارد، و این شکارچی هر كه را بجوید به آن مىرسد، و سرانجام او را مىگیرد. پس، از مرگ بترس! نكند زمانى سراغ تو را گیرد كه در حال گناه یا در انتظار توبه كردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد، كه در این حال خود را به هلاکت انداخته ای.
پسرم فراوان به یاد مرگ و به یاد آنچه كه به سوى آن مىروى و پس از مرگ در آن قرار مىگیرى باش. تا زمان ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروى خود را افزون، و كمر همّت را بسته نگهدار كه ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد.
مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را فریب دهد؛ چرا كه خداوند تو را از وضعیت دنیا آگاه كرده، و خود دنیا نیز از وضع خود تو را با خبر ساخته، و بدی های خود را برای تو آشکار نموده است…
دین و دنیایت را به خدا مىسپارم، و بهترین خواسته الهى را در آینده و هم اكنون، در دنیا و آخرت، براى تو مىخواهم، والسلام.
این است فرازهایی از دل نوشته های پدر و پیشوایی مهربان و آگاه به فرزندش امام حسن (علیه السلام)، که گویا در فراسوی سالیانی دراز ضمیر آزادگان و حق جویان را به تفکر و تأمل وا می دارد.
منبع : برگرفته از کتاب گرانقدر نهج البلاغه، نامه سی و یکم
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 6ام خرداد, 1391
خدایا درنده تر از شیر شدیم
مهدی فاطمه را زود رسان
امام نقی الهادی، علی بن محمد (علیه السلام) به مدعی گفت اگر راست می گویی که فرزند پیامبری، وارد قفس شیرها شو زیرا خوردن گوشت تن فرزندان زهرا بر درندگان حرام است… مدعی نرفت اما حضرت هادی وارد قفس شد و خلیفه خوشحال از اینکه شیرهای درنده او را پاره پاره خواهند کرد… اما چون ایشان وارد شد شیرها آرام گرفتند و به پابوسی اش آمدند.
Imam Ali Al Naghi Al Hadi (Peace Be Upon Him and his tribe) said to claimant that if you are from Mohammad’s children, go into the lions cage… because eating Fatima children is forbidden for wilds by God… The claimant didn’t accept but the Caliph that wanted to see Hadi’s ripping off, persist on Imam’s entrance in the cage… Imam Hadi went and as he entered, lions calmed down and came to kiss his feet!
منبع:www.gdoss.blogfa.com
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 6ام خرداد, 1391
*بقیة اللّه
«السَّلَامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ… وَ بَقِیَّةِ اللَّهِ»
* خبر از غیبت امام زمان(عج)
در سختترین دورانی که اختناق همه جا را فرا گرفته بود و امامان معصوم علیهمالسلام تحت نظر بودند و به شدت حرکات و گفتار آنها کنترل میشد، حضرت هادی علیهالسلام از دعا و زیارت بیشترین استفاده را برد و مسائل مهم امامت را بیان کرد و مسئله غیبت امام زمان (عج) را گوشزد کرد تا شیعیان را برای چنین دوران سخت آماده سازد و فرمود: «مُوءْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ عَلَانِیَتِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُم».
*انتظار ظهور دولت حق
از بهترین و برترین آرزوهایی که امامان ما به جامعه تلقین کرده و نوید تحقق آن را دادهاند، ظهور حکومت عادلانه مهدوی است. تزریق و تلقین این آرزو، جامعه را با نشاط و فعال و سرزنده نگه میدارد و روح امید را در دل انسانها میدمد، حضرت هادی علیهالسلام نیز این آرزوی بلند را این گونه تلقین میکند: «مُنْتَظِرٌ لاَمْرِکُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ»؛« منتظر امر شما و چشم به راه دولت شمایم».
*رجعت در زمان حضرت اباصالحالمهدی(عج)
یکی از اعتقادات قطعی شیعه، اعتقاد به رجعت است، بر اساس این اعتقاد و بر مبنای روایات اهلبیت علیهمالسلام در زمان حضرت ولی عصر ارواحناه فداه عدهای از انسانهای خوب و بد به این دنیا باز خواهند گشت، لذا از جمله مسائلی که در جای جای «زیارت جامعه کبیره» به آن تصریح شده، بحث رجعت است؛ آن هم با عبارات قطعی و یقینی، در یک جا میفرماید: «مُؤْمِنٌ بِاِیابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ»؛ «مؤمن به آمدن شما و تصدیق کننده رجعت شما هستم».
*رهاورد ظهور
رهاورد حکومت مهدوی آرزوی تمام انبیا، صالحان و بلکه تمامی بشریت است و در روایات به صورت گسترده به آن پرداخته شده است، آنچه در اینجا اشاره میشود، مواردی است که در «زیارت جامعه کبیره» به آن پرداخته شده است:
- زنده شدن دین
گذشت زمان، غیبت امام زمان علیهالسلام و وجود تحریفگران و بدعتگذاران در طول تاریخ، باعث تغییر چهره دین و دستورات دینی میشود، تا آنجا که دین به ظاهر مرده و کهنه شده به حساب میآید و دستورات آن به تعطیلی کشیده میشود؛ از اینرو با ظهور حضرت دستورات دین آنچنان که هست، بیان و اجرا میشود، «حَتّی یُحیِیَ اللّهُ تَعالی دِینَهُ بِکُمْ»
-روشن شدن زمین
«وَاَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِکُمْ»، این جمله از «زیارت جامعه کبیره»، اشارهای لطیف به ظهور حضرت مهدی(عج) که با وجود نور آن حضرت، زمین نورانی خواهد شد و در واقع، اشاره دارد به آیهای که میفرماید: «وَاَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها».
-فراگیر شدن عدالت
رهاورد دیگری که از ظهور امام زمان (عج) در «زیارت جامعه کبیره» مورد توجه قرار گرفته است، عدالت فراگیر و جهانی است؛ عدالتی که تمام هستی و تمام جوانب و زوایای زندگی بشر را زیر بال میگیرد، «وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ»؛ تعبیر فوق اشاره به این دارد که خداوند با ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجهالشریف آخرین و کاملترین صحنه از عدالت خویش را آشکار میسازد و به مردم نشان خواهد داد.
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سپاه عاشورا
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام خرداد, 1391
ما سامرا نرفته ، گدای تو می شویم***
ای مهربان امام فدای تو می شویم***
هادی خلق! کوری چشمان گمرهان***
پروانگان شمع عزای تو می شویم….
برای آقا امام هادی(ع):
چشم دل ما به سامرا خیره شده
داغ غم غربتت بر آن چیره شده
از دود دل سوخته ما است اگر
خورشید کسوف کرده و تیره شده
شاعر:آقای حمیدرضا نوری
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام خرداد, 1391
چون شـهـر دلـم هـوای ابری دارد
از خـائـن و بی حـیـا تـبـری دارد
ای نوح چقدر جای طوفان خالی است
من در عجبم خدا چه صبری دارد
شاعر :آقای حمیدرضا نوری
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام خرداد, 1391
ا
ز امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان هم غریب هستند. که مختصرا آنها را یادآور می کنیم.
1- زیارت جامعه کبیره
درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمیگنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیحترین و قویترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهمالسلام آن زیارت را میخوانیم.
2- زیارت غدیریه
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیهالسلام) قرائت کردند.
دوستداران اهل بیت از این نکته غافل نباشند که زیارت غدیریه مثل زیارت عاشورا که مخصوص روز عاشورا نیست؛ این زیارت هم مخصوص روز عید غدیر نیست و خوشبختانه محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آوردهاند و بر این نکته که هر روز میتوان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.
3- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر میخواهند که فرمودند: از خدا خواستهام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:
«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا کَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُکَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى کَذا وَ کَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیرهها و اى امید من و تکیهگاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانهاى یکتا و اى که درباره خود فرمودى: بگو خدا یکى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر کس از آفریدگانت خلق کردى و هیچ کس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان کن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
4- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام
ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.
5- پنجمین یادگار تعقیب نماز
از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.
«اَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ وَ عِزَّتِکَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِکَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ کُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت که مورد دستبرد نیست و قدرتت که چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ.
انشاء الله عامل باشیم
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام خرداد, 1391
فرشته ها در ماه رجب برای آزادی انسانها از دستان شیطان و بخشش معاصی
و بردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند.
حلول ماه مبارک رجب، مبارک باد.
رجب بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایتان سرشار از این دوستی باد.
قال الله عزوجل في حدیث قدسی:
الشَّهرُ شَهري و العَبدُ عَبدي و الرَّحمَةُ رَحمَتي
فَمَن دَعاني في هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ و مَن سَألَني أعطَيتُهُ
ماه (رجب) ، ماه من ، بنده ، بنده من، و رحمت، رحمت من است؛
هر كه در اين ماه مرا بخواند، اجابتش كنم؛ و هر كه حاجت آورَد، عطايش كنم .
ما رو از دعاهاتون بی نصیب نذارین
التماس دعا از همتون .
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام خرداد, 1391
ماه رجب ، ماه خدا ،ماه استغفار
التماس دعا
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله :
” رجب ، ” ریزان” نامیده شده است ، چرا كه در این ماه ،
رحمت خداوند بر امت من فرو می ریزد.”
در ماه رجب فرشته اي تا صبح اينگونه ندا ميدهد:
خوشا به حال رجبيّون، خوشا به حال آنان كه والايي ماه رجب را دريافتهاند،
خوشا به حال آنان كه از بركت ماه رجب نصيبي اندوختهاند.
در صحرای محشر که همه دلها نگران و همه چشمها اشکباراست ،
آوائی در گوشها طنین می اندازد که : « این الرّجبیون »
کجایند کسانی که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالی از آن ماه را انجام داده اند .
و بدین ترتیب آن افراد ، از دیگران جدا شده و به رضوان الهی داخل می شوند.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام خرداد, 1391
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام خرداد, 1391
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام خرداد, 1391
نقی نامی كه فخر آسمان است تلفظ كردنش خط دهان است
ز القاب امام هادی ماست امامی كه عزيز شيعيان است
امام ماه روی باوقاری كه جد حضرت صاحب زمان است
زلال چشمه های او پاك تر از همان نهری كه در جنت روان است
نقی چون مظهر پاكيست نامش برای قرن آسوده گران است
به نام مادر آئين سوگند همان كه صبح چشمش جاودان است
نخواهد از نفس افتاد اين عشق كه از هادی به قلب عاشقان است
به كوری دو چشم آن حقيری كه از فرط حقارت بد دهان است
به هر ديوار اين دنيا نوشتيم نقی زيباترين نام جهان است
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 2ام خرداد, 1391
ماه مبارک رجب، هفتمین ماه از ماه های قمری است، این ماه در تقویم الهیون، بهار است، بهار معنویت، بهار تعالی، بهار رشد و عروج.با فرا رسیدن ماه پر برکت رجب، بهار خودسازی آغاز می شود . در فرهنگ مؤمنان پارسا و اهل سلوک و معرفت، ماه رجب از فرصت های ارزشمند و ایام گران قدری است که نسیم رحمت الهی بیش از روزهای معمولی می وزد و باران رحمت الهی بیش از دیگر ایام بر جهان هستی می بارد .
پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله و سلّم فرمود:
ماه رجب ماه آرایش و پیرایش است،
ماه رجب برای امّت من، «ماه استغفار» می باشد؛
ماه رجب ماه خدا، ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امّت من است
امام هفتم (ع) فرموده اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد .
از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب » می گویند زیرا که رحمت خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته می شود پس بسیار بگوئید استغفر الله و اسئله التوبة .
ماه رجب را کسی که یک روز از آن روزه گیرد، مستوجب خشنودی خداوند گردد و غضب الهی از او دور گردد و دری از درهای جهنم به روی او بسته شود.
ماه رجب ماه آراستن دل به زینت های الهی و پیراستن دل از ناپاکی های انسانی و آنگاه دیدن نادیدنی ها و شنیدن ناشنیدنی ها.
این ماه، زندگی و تولـّدی دوباره را بـه عاشقان نوید می دهد. رجب، فصل جدیدی در کتاب زندگی می گشاید که از عطر دل انگیز نیایش سرشار است، آنان که در وادی مراقبه و شهود در محضر خدای متعال گام بر می دارند به خوبی قدر چنین ایّامی را دانسته و بسیار سخت تر، هوشیارتر و جدّی تر از دنیا طلبان در پی بهره گیری از این فرصت ارزشمند هستند.
ماه رجب با عید میلاد امیرمؤمنان(ع) و بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) در پیش روی ماست.
ماه رجب با ایام البیض مبارکش و اعمال ام داوود مجرّبش(در پانزدهم رجب) و نیز با لیله الرغائبش(اوّلین شب جمعه ماه رجب) که جزو برترین شب های سال است آغوش به روی شما بازکرده است.
“رجب"، نام جویباری در بهشت و سکوی پرتاب قدرشناسان به سوی رمضان و لیلةالقدر است. باید این ماه را غنیمت شمرد و خود را در نهر معطرش غرق کرد. اهل رجب حتّی در میان بهشتیان با درخشش و برجستگی متمایزند، ورود در رجب بر شما مبارک و بهره مندی از برکات آن گوارایتان باد.
از زیباترین جلوه های سه ماه پیش روی، روزهای 13، 14 و 15 هر ماه است که به آن “ایام البیض” گویند که در سه ماه رجب و شعبان و رمضان بسیار پر فضیلت است.
ماه رجب اوّلین ماه از سه ماه خاصّ و ارزش مند برای مسلمانان است. این سه ماه در شریعت اسلام از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. هر یک به ترتیب با نام های خداوند، پیامبر و بندگان شهرت یافته اند. آنان که در وادی مراقبه و شهود در محضر خدای متعال گام برمی دارند چه خوب قدر چنین ایّامی را می دانند و بسیار سخت تر و هوشیار تر و جدّی تر از دنیا طلبان، به دنبال آن هستند.
در این ماه مبارک حوادث بزرگ تاریخی و مذهبی رخ داده است که عبارت است از:
* مبعث پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم،
* میلاد حضرت امام علی علیه السّلام در کعبه،
*ولادت حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام در سال 57 هجری،
*ولادت امام محمّد تقی علیه السّلام در سال 195،
* وفات ابوطالب در سال دهم هجرت،
* درگذشت ابن سکیت، مدافع ولایت در سال 244 قمرى،
*شهادت امام موسی بن جعفر علیه السّلام در سال 182،(25 رجب)
* شهادت امام علی النقی علیه السّلام در سال 254،(3 رجب)
وفات ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در سال دهم هجرت، رحلت حضرت زینب(س).
اعمال ماه رجب
-حضرت رسول اکرم(ص): هر کس در یک شب از شبهاى ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت سوره “حمد” و “قل یا ایّها الکافرون” یک مرتبه و سوره “توحید” سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را میآمرزد.
-سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(ص): هر کس در روز جمعه ماه رجب، ما بین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت “حمد” یک مرتبه و “آیة الکرسى” هفت مرتبه و “قل هو الله أحد” پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حقّ تعالى براى او از روزى که این نماز را گزارده تا روزى که بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیهای که خوانده، شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را “حورالعین” و از او راضى شود.
نبی مکرم اسلام(ص): کسى که در ماه رجب هزار مرتبه “لا إِلَهَ إِلا اللهُ” بگوید خداوند عزّ و جلّ براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید.
اعمال شب اوّل ماه رجب
این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است.
1- دعای دیدن هلال ماه رجب:
وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید: “اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.”
حضرت رسول(ص) چون هلال رجب را مىدید مىگفت: “اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ و َلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.”
2- غسل:
حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: « … هر کس ماه رجب را درک کند و اوّل و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک میشود مانند روزى که از مادر متولّد شده است.
3- زیارت امام حسین علیه السّلام،
4- خواندن 20 رکعت نماز:
بعد از نماز مغرب بیست رکعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اوّلادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.
5- خواندن 2 رکعت نماز:
بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز گزارده شود بدین نحو: “در رکعت اوّل حمد و ألم نشرح یک مرتبه و توحید سه مرتبه و در رکعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حقّ تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى که از مادر متولّد شده است.
اعمال روز اوّل:
این روز، روز شریفى است و برای آن چند عمل ذکر شده است:
1- روزه:
حضرت نوح(ع) در روز اوّل ماه رجب به کشتى سوار شد و به کسانى که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود.
2- غسل،
3- زیارت امام حسین علیه السّلام: امام جعفر صادق(ع): هر کس امام حسین (ع) را در روز اوّل رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله.
برگرفته از مفاتیح الجنان
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 30ام اردیبهشت, 1391
«هادی النفوس»
جز درد و غصه سینه ما را مجیب نیست/ زخمی به دل نشسته که هیچش طبیب نیست
خاکم به سر به حضرت هادی چه کرده اند/ دشنام بر سلاله ی زهرا عجیب نیست
از سامرا صدای تو بر گوش می رسد/ اینها جزای کشته شیب الخضیب نیست
آقا! دلت شکسته ز تیغ زبان خصم/ غصه نخور توقعی از نانجیب نیست
ای یوسف شکسته دل من حلال کن/ در ما اگر برای تو خیری نصیب نیست
غافل شدیم از تو و از روزگار تو/ ور نه چنین جسور شدن در رقیب نیست
ما زنده ایم و قلب شما را شرر زدند/ بر سینه ی تو آتشی از پشت در زدند
این دشمنان که زخم شما را نمک زدند/ دیروز، کوچه، مادرتان را…
اینان که این چنین دلتان را شکسته اند/ در شام روی نیزه سری را شکسته اند
این دست ها که قلب شما را دریده اند/ دیروز موی عمه تان را…
امروز جنگ و غفلت عالیجناب ها/ دیروز کوفه، زینب و بزم شراب ها
می ترسم از دو روئیه پشمینه پوش ها/ از چشم های خیره ی برده فروش ها
برگرد ذوالفقار علی گاه عاشقی است/ قرآن بخوان، به دست کسی خیزران که نیست
روضه بخوان فدای دو تا نرگس ترت/ از قتلگاه و خنجر و از داغ مادرت
روضه بخوان برای گدایان محفلت/ روضه بخوان کمی که سبک می شود دلت
از چه به روی نوکر خود چشم بسته ای/ کنجی غریب دست به زانو نشسته ای
ما کیستیم؟ تشنه جام شهادتیم/ جان بر کف ایستاده مطیع ولایتیم
ما چشم بر دهان شما مست طاعتیم/ ابناء حیدریم و سرا پای غیرتیم
کافی است اینکه پیر خراسان امان دهد/ با اذن تان اشارت ابرو نشان دهد
ما سینه را به امر شما چاک می کنیم/ ما هر چه دشمن است، در خاک می کنیم
ما مرده ایم مگر که سگی دم بر آورد/ اُو اُو کند و نام شما را بیاورد؟!
روباه چشم بر دهن خوک دوخته/ ای بی حیای سگ صفت خود فروخته
مهدی اگر امان بدهد باده می زنیم/ بر گردن کثیف تو قلاده می زنیم
شیعه سر حرف خودش ایستاده است/ چیزی ز عمر نحس تو باقی نمانده است
ما باده نوش باده ی مینای کوثریم/ جان بر کفان خامنه ای پور حیدریم
از نسل فاو و فکه و خاک دوئیجی ام/ فریاد می زنم که… آری بسیجی ام
سروده از«محمد معاذ اللهی (کاتب)»
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| 6 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 30ام اردیبهشت, 1391
آیا می دانید روز جمعه آینده 5 خرداد1391 مصادف است با 3 رجب المرجب ، اگر به تقویم نگاهی ساده بیندازید این روز مصادف است با سالروز شهادت دهمین امام همام ، حضرت علی ابن محمد الهادی النقی علیه السلام .
چند روزی است که برای بار دیگر شاهد هتک حریم مقدس حضرت امام هادی علیه السلام هسیتم. نمی دانم غربت آن امام بزرگوار و مهربان را چگونه باید بیان کرد.
دیروز حرم مطهرش را ویران کردند و امروز به حریم مقدسش تعرض نمودند.
امسال در آستانه شهادت امام دهم حضرت علی النقی علیه السلام، وظائف جدیتری بر عهده داریم.
ای شیعیانی که قلبهای آکنده از عشق به فرزندان حضرت زهرا(س) در سینه هایتان می تپد :
شایسته است امسال با اقامه ی با شکوهتر عزای آن امام همام ، اولا با کسب معرفت و شناخت و ترویج سیره آن بزرگوار و در بعدی دیگر با پرشور نمودن مجالس آن امام عزیز ، به غربت زدایی از آستان مقدس حضرت هادی علیه السلام بپردازیم.
و اما شما به عنوان یک طلبه، امسال برای بزرگداشت امام مظلوممان حضرت امام هادی(علیهالسلام)، چه برنامهای خواهید داشت و چه پیشنهاداتی دارید ؟
متن و پیشنهادات تیم سایبری حضرت امام زمان (عج) در خصوص این موضوع به شرح زیر است :
با توجه به هتک حرمت از قبل طراحی شده اخیر به ساخت مقدس و مطهر اهلبیت علیهم اسلام به خصوص امام علی النقی علیه اسلام، وظیفه هر فرد شیعه است که با عرض ارادت به اهلبیت، محبت و عشق خود را بیشتر از پیش نشان داده و با فعالیت های برنامه ریزی شده به معرفی هر چه بیشتر این امامان معصوم بپردازد.
با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و به کوری چشم هتاکین 5 خرداد را عاشورایی دیگر خواهیم نمود.
کمتر از یک هفته تا جمعه 5 خرداد (3 رجب) سالروز شهادت امام علی النقی باقی مانده است. باید دست به دست هم داده و هر کس در شهر و محل زندگی خودش در مرحله اول و در سایت و وبلاگش در مرحله دوم موجبات بزرگداشت این روز را فراهم آورد.
در شهرمان چه کنیم؟
1- برگزاری مراسم عزاداری (سخنرانی و سینه زنی و …)
2- پخش کلیپ های در همین زمینه در محل هیات
3- تهیه و توزیع تراکت هایی در محکومیت جسارت های اخیر
4- چاپ ویژه نامه های آشنایی بیشتر با امام هادی (علی النقی)
5- ارسال sms تسلیت و محکومیت هتک حرمت
6- توزیع سی دی با محتوای مربوط به امام علی النقی علیه السلام
7- جایزه به کسانی که نام آن ها هادی یا نقی است.
8- نصب بنر های شهادت امام علی النقی علیه السلام
9- … (شما نیز در نظرات پیشنهاد دهید تا در این جا اضافه شود.)
در وبلاگمان چه کنیم؟
1- استفاده از تصاویر مربوطه با نام نقی و امام نقی (دقت کنید از نام نقی استفاده شود نه هادی تا تصاویر شما به مرور جایگزین تصاویر هتک حرمت قرار گیرد.)
2- نشر احادیث امام علی النقی علیه السلام.
3- نشر زندگی نامه و معجزات امام علی النقی علیه اسلام.
4- تاکید بر مجازات هتاکین مرتد.
5- استفاده بیش از حد از تگ هایی با نام نقی، امام نقی و …
6- تولید محتوای جدید با موضوع امام علی النقی علیه السلام
7- … (شما در نظرات پیشنهاد دهید تا در این جا اضافه شود.)
——————————————
دانلود مرجع محتوای متنی درباره امام نقی علیه السلام
دلشکسته از جسارت با صدای احسان اختریان + دانلود mp3
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 20ام اردیبهشت, 1391
بسم الله القاصم الجبارین
ای دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم
برگرد تا سربند یا زهرا نبستیم
به لطف خدا و با دستور ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله خامنه ای«دامت برکاته» مبنی بر فعالیت بیشتر در بخش جنگ نرم و فضای سایبری، افسران جنگ نرم سپاه سایبری فضای مجازی وب سایت خواننده ملعونی به نام شاهین نجفی که در موسیقی و سرودهایش به اسلام، مذهب تشیع، جمهوری اسلامی، مقام معظم رهبری و ملت عزیز ایران توهین و فحاشی می نمود و ارتباطات بسیاری با منافقین همچون احمد باطبی دارد را فتح نمودند.
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 19ام اردیبهشت, 1391
اي زهراي زندگي!
اي اسوه عفاف!
از تو مي آموزيم : حيا و حجاب را در جامعه ، متانت و ادب را در گفتار ، سادگي و دوري از تجملات را در زندگي، تن پوش قناعت را در معاش، حسين پروري و زينب آفريني را در تربيت!
اي زهراي نجابت!
از تو درس مي گيريم:
تعالي روح و جان را در سايه عبادت ، شكوه زندگي را درصفا وصداقت، حمايت از رهبري را در سياست ، و استقامت و نستوهي را در دفاع ازامامت.
از تو مي آموزيم: سرنهادن برسجاده عبوديت را، دست نياز گشودن به آستان خداي بي نياز را، زمزمه و راز و نياز و نماز را ، شيريني كام جان با تلاوت قرآن را، يتيم نوازي و احسان و دستگيري از بينوا را ، تلاشروزانه و نجواي شبانه را، دين شناسي ، معرفت آموزي و پارسايي را.
چگونه بودن را، و … چگونه زيستن را.
اي بتول بيداري و بزرگواري!
سخنانت در زيبايي و عمق به وحي مي ماند، رفتارت، آينه خلق و خوي” رسول الله"، قلب مهربانت، پناهگاه حسن و حسين و تكيه گاه شير خدا بود.
وجودت، يادآورمحمد بود، سجودت، فرشتگان و قدسيان را به تسبيح و تقديس وا مي داشت، رضايت، رضاي خدا و رسول بود و خشم و غضبت، خشم پروردگار!
داناي رازها بودي و عالمه غير معلمه!
اي چشمه سار حكمت، درياي بيكران خصال نكوي تو از ” دانش ” و ” وفا” و ” حيا” موج مي زند!
در چهره ات حياي محمد (ص) نهفته است ، در گفته ات، كلام پدر هست جلوه گر ، اي مادر پدر!
اي فاطمه!…
عشق را هم ز تو بايد آموخت، و مناجات و عبوديت را، وصميميت را، و خدا را هم، بايد از كلام تو شناخت خانه از نام تو عرفان دارد و … شب، از ياد تو عطر آگين است.
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام اردیبهشت, 1391
همه برایم دست تکان دادند، اما کم بودند دستانی که تکانم دادند!
به حرمت تأثیری که بر همه ی فرزندان سرزمینت داشته و داری،روز معلم بر تو ای معلم خوب مبارک باد.
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| 5 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام اردیبهشت, 1391
چو از گلوی قلم شعر نامه می ریزد گلاب سرخ ز چشمان لاله می ریزد
ز کهکشان عزا می دمد ستاره اشک به باغ آینه الماس ژاله می ریزد
میان حجله سبز چمن فرشته ی گل ز سوز فاجعه خون از کلاله می ریزد
به تیر حادثه خستند قلب پیر مغان که لخته لخته خون از پیاله می ریزد
مگر به شط شفق نقش«مرتضی» پیداست که ماه خرمن گلرنگ هاله می ریزد
کار تربت استاد عشق شمع سحر سرشک نور به دامان لاله می ریزد
زبان مرثیه ها بی تو صد سخن دارد چکامه های فراق از رساله می ریزد
شعر از استاد گرانقدرم حجت الاسلام زکریا اخلاقی
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام اردیبهشت, 1391
ای طنین درس عشقت دلپذیر مثل رودی در فرادست کویر
تا الفبا را به من آموختی در دلم نور و نوا اندوختی
در کلاس تو دلم آرام بود در کتابم عکسی از بادام بود
در خیالم درس سارا مانده است در کفم بادام دارا مانده است
روزهای خوب، ما برده اند مشق های کودکی خط خورده اند
با تو خوش مانده است یاد کودکی بوی جوی مولیان رودکی
ای فدای تو تمام هست و نیست دفتر دل مانده در سودای بیست
یاد دارم ترکه های بید را دفتر صد برگ و مشق عید را
تا به روی دستهایم تاول است بهترین عشقم کلاس اول است
می نویسم گرچه این تکراری است نام او در شعرهایم جاری است
آنکه شب های مرا مهتاب داد روز اول گفت بابا آب داد.
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام اردیبهشت, 1391
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله، …چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطی که زندگی می کنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساختهاند و سبب آن شدهاند که مرا از حرکت به سوی الله، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و میدارند. درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟
یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و اِلّا دیگران ادعای نصحیت فراوان دارند. دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همان گونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است).
باز هم خاطرنشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمی شود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع میتوانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم.
امضا 1355/10/23
پاسخ علامه طباطبائی به نامه ایشان:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. ان شاء الله موفق خواهید بود. والسلام علیکم.
محمد حسین طباطبایی
برگرفته ازhttp://porsemanedaneshjooyi.blogfa.com/
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام اردیبهشت, 1391
این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است
پس چرا گناه میکنیم؟
(این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است)
این جمله را بارها بر روی ورودی فروشگاه، فرودگاه و مغازه ها دیده اید.
اما این بار میخواهیم دوربینی را معرفی کنیم که ویژگیهای بسیار منحصر به فردی را دارد.
این دوربین با دوربین های دیگر تفاوت چشمگیری دارد که ویزگی های آن را در زیر میخوانیم:
1-این دوربین تمام اطلاعات پیرامون خود را به طور دقیق تا میلیاردها سال ضبط میکند.
2-این دوربین آنقدر با دقت است که حتی خطورات ذهنی و افکار شما هم عکس برداری میکند.
4-زمانی که فردی خلافی انجام دهد، این دوربین تا 7 ساعت به او مهلت میدهد تا نسبت به آن خلاف ابراز پشیمانی کند و به محض پشیمانی آن عمل یا فکر خلاف به صورت دائمی از حافظه دوربین پاک شود.
5- بازبینی فیلم این دوربین تنها توسط یک «فرد»ی امین صورت میگیرد و به هیچ عنوان افراد دیگری از فیلم های این دوربین با خبر نمیشوند، مگر آنکه خود آن «فرد» بخواهد.
6-از دیگر ویژگی های این دوربین آن است که اگر فردی عملی خلاف قانون انجام داد اگر حق انسانی را ضایع نکرده باشد به محض پشیمانی واقعی فیلم ازحافظه پاک میشود.
7-این دوربین در بالای سر، پایین، جلو و پشت انسانها به صورت دائمی تا پایان عمرشان در حال فیلم برداری است و بعد از مرگشان به صورت کامل به غیر از گناهانی که توبه کرده اند، برایتان پخش میشود و طبق آن به شما نمره داده میشود.
عالم محضر خداست در محضر خداوند معصیت نکیند.
*ألَم یَعلَم بِأنّ اللّه یَرى سوره علق14
آیا انسان نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟
*«و للَّه المَشْرِقُ و المَغْرِبُ فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه(5)». بقره 115
«مشرق و مغرب از آن خداست. به هرطرف روى کنید همانجا وجه خداست».
*إنّ ربّک لَبِالمِرصاد سوره فجر آیه 14
قطعاً پروردگار تو در کمینگاه است .
*یَعلَم خائِنَة الاَعیُن و ما تُخفِى الصُّدور سوره مؤمن آیه 19
خداوند چشم هایى را که به خیانت گردش مى کند، مى داند و بر آنچه در سینه ها پنهان است، آگاه مى باشد.
*در دعاى “یستشیر” که از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده مى خوانیم :
أسمَع السّامَعین أبصَر النّاظِرین ؛
خدواندى که شنواترین شنواها و بیناترین بینندگان است .
*امیرمؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه ، حکمت 324مى فرماید:
اتّقوا مَعاصِى اللّه فى الخَلوات ، فانّ الشّاهِد هو الحاکم
از معصیت خدا در پنهانى و خلوتگاه ها بپرهیزید، چرا که شاهد همان دادرس است .
*و در خطبه خطبه 203.نهج البلاغه میفرماید:
ولا تَهتکوا أستارکم عند مَن یَعلم اسرارکم
پرده خویش را در نزد خداوندى که از اسرارتان آگاه است ، ندرید.
*شخصى به حضور امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد:
اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله من یک شخص گنهکار هستم و نمى توانم گناهم را ترک کنم ،
مرا موعظه کن . حضرت علیه السلام فرمود:
إفعَل خَمسَة اشیاء و اذنب ما شئت:
پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه مى خواهى گناه کن ؛
an style="line-height: 115%; font-family: "Tahoma","sans-serif"; color: #333333; font-size: 8pt;" dir="rtl" lang="AR-SA">
روزى خدا را مخور،
و آنچه مى خواهى گناه کن .
از زیر حکومت خدا بیرون برو
و آنچه خواهى گناه کن.
جایى را انتخاب کن تا خدا تو را نبیند
و هر چه خواهى گناه کن .
وقتى عزرائیل براى گرفتن جانت نزد تو آمد او را از خود بران
و هرچه خواهى گناه کن .
و زمانى که مالک دوزخ تو را به سوى آتش برد، تو به سوى آتش مرو
بحارالانوار، ج 17، منهاج الشهاده ، ص 311.و آنچه خواهى گناه کن .
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 29ام فروردین, 1391
هادی امت و شهید هدایت، حضرت امام علی النقی(علیه السلام)، خورشیدی تابان از عترت پیامبر است که از ورای قرون روشنگر راه ماست.
شیعه حیات و شادابی از الگوهای معصومی دارد که برگزیده ی خدا و جانشینان رسولند.
حضرت هادی(علیه السلام) شخصیتی عظیم و معنویتی پرجاذبه داشت. از این رو وجودش برای حکومت طاغوتی متوکل تحمل ناپذیر بود.
صلابت و استواری و نستوهی، از ویژگی های این امام بود که خلفای عباسی را به ستوه آورده بود. بارها به بهانه های سست، خانه ی امام را تفتیش کردند تا سلاح و اموالی بیابند و دستاویزی برای کشتن او فراهم آوردند، اما هربار ناکام تر از پیش شکست می خوردند.
امام هادی(علیه السلام)، در آن سالهای پر فراز و نشیب دوران عباسی به حفظ و تربیت نیروهای انسانی و هدایت انقلابیون مکتبی می پرداخت، بی آنکه اثری از این تلاش برجای گذارد و بهانه ای به دست حکومت جور دهد.
امام هادی(علیه السلام) تداوم نوری بود که از رسول آغاز گشته، عصرها و نسل ها را روشن ساخته بود.
وارث علم و حلم و حکمتی بود که از نیاکانش به میراث مانده بود.
شیعه، در آن عصر خفقان، پناه و تکیه گاهی جز او نداشت.
خانه اش در همان دوران محدودیت و محصوری، همچنان نقطه امیدی بود که چشم دوستداران اهل بیت به آن دوخته بود.
جاذبه ی معنوی امام، فراتر از آن بود که حصارهای قدرت عباسی بتواند محبت دلها را از کانون نور بگسلاند.
او شاهد همیشه ی حق و گواه تابان هدایت بود.
برگرفته از: رواق روشنی- استاد جواد محدثی
ارسال شده در عمومی
| 5 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 26ام فروردین, 1391
باز آقا محضرت عرض ارادت میکنیم
آسمان را روشن از شمع ولایت میکنیم
گفته ای تولید ملی،گفته هایت روی چشم!
باز از سرمایه و از کار ایرانی حمایت میکنیم
ما پر از کار مضاعف ،همت افزون تریم
باجهاد اقتصادی، خرق عادت میکنیم
بازهم چشمان دنیا خیره بردستان ماست
چشم دنیا را به دست خود هدایت میکنیم
کشور ما با فروغ احمدی روشن شده
گفتمان را، گفتمان عشق و ایثار و شهادت می کنیم
سال نو تفسیر این بیداری اسلامی است
برتمام خاک دنیا ما سرایت میکنیم
پرچم عدل خمینی دست مهدی(عج) میدهیم
ماجهان را پر ز تکبیر عدالت می کنیم
شعر از اکبر شهبازی
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 25ام فروردین, 1391
فاطمیه آمد و محزون شدم / از غم لیلای حق مجنون شدم
فاطمیه ناله ها دارد به دل / فاطمیه لاله ها دارد به گل
فاطمیه از مدینه شاکی است / چادر زهرای اطهر خاکی است
فاطمیه محور سیلی شده / روی لیلای خدا نیلی شده
فاطمیه فاطمه گریان بود / سینه اش از فرط غم بریان بود
فاطمیه فاطمیون در غمند / سینه سرخ و رو کبود و درهمند
فاطمیه هر دلی دردی کش است / هر مشامی پر زدود و آتش است
فاطمیه پهلوی زهرا شکست / پهلویش نه ، حرمتش یکجا شکست
فاطمیه قلب ما را می کند / اهل بیت مصطفی را می زند
فاطمیه صد برائت می دهد / فاطمه درس شجاعت می دهد
فاطمیه دست آورد غدیر / بیعت از خم تا به کوچه بی نظیر
فاطمیه می شود پرپر چنین / می شود ناموس حق نفش زمین
فاطمیه یک شب و یک روز نیست / هیچ روزی برتر از این روز نیست
فاطمیه یکه و تنها علیست / دشمنش در مستی و لایعقلی است
فاطمیه وقت رقّت ، بیعت است / جای بیعت در میان هیأت است
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 19ام اسفند, 1390
بسم الله ارحمن الرحیم
سلام بر امام رئوف،آقای عطوف!
مشکل بهانه است که ما را صدا کنی
تا کاسه های خالی ما را طلا کنی
بازهم بهانه ای… و توفیق پابوسی سلطان
با کاروانی از دوستان طلبه و اساتید این مدرسه راهی مشهدالرضاییم،
دوستان مرا ببخشید اگر خدای نا کرده در حقتان بی احترامی یا بدی کردم
حلال کنید
انشاالله در کنار بارگاه سلطان دعاگوی همه شما بزرگواران هستم
و ممنون از لطفی که نسبت به من داشتید
واز حضورتون در این کلبه حقیرانه ممنون
تا سه شنبه …
خدا نگهدار
ارسال شده در عمومی
| 5 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 18ام اسفند, 1390
با فرمان مقام معظم رهبری در خصوص تشکیل شورای عالی فضای مجازی، اهمیت این فضا و تلاش در جهت به خدمت گرفتن مثبت آن، بیش از پیش نمود پیدا کرد.
بی شک فضای سایبری یا مجازی، ممری است که این روزها نمی توان بی گذر از آن، به سلامت جامعه، خانواده و… اندیشید.
درایت رهبری بی شک می تواند ضمن ساماندهی به این فضا، موجبات پاکسازی و بهینه سازی آن را نیز فراهم آورد.
باید تلاش نمود تا این فضا را که گاها به بد اخلاقی هایی آلوده است، پاک کرده و سالم در اختیار نسل جوان تشنه اطلاعات گذارد.
بخشی از حکم مقام معظم رهبری:
گسترش فزاینده فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی بویژه شبکه جهانی اینترنت وآثار چشمگیر آن در در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و لزوم سرمایه گذاری وسیع و هدفمند در جهت بهره گیری حداکثری از فرصت های ناشی از آن در جهت پیشرفت همه جانبه کشور و ارائه خدمات گسترده و مفید به اقشار گوناگون مردم و همچنین ضرورت برنامه ریزی و هماهنگی مستمر به منظور صیانت از آسیب های ناشی از آن اقتضا می کند که نقطه های کانونی متمرکزی برای سیاستگذاری، تصمیم گیری و هماهنگی در فضای مجازی کشور به وجود آید. به این مناسبت شورای عالی فضای مجازی کشور با اختیارات کافی به ریاست رئیس جمهور تشکیل می گردد و لازم است به کلیه مصوبات آن ترتیب آثار قانونی داده شود.
ارسال شده در عمومی
| 6 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 17ام اسفند, 1390
خدایا! ریشه هایمان نخ نما شده است.
حالا دیگر کرور کرور الغوث خواندن هم، ریشه های مارا به سفره های آب زیر زمینی نمی رساند.
خدایا!
حتی کلاغ ها از ترس اینکه محل نمازشان غصبی باشد روی شاخه هایمان لانه نمی سازند.
خدایا!
نماز صبح برگ درختانمان قضا می شوند آخر تا نیمه های شب با ستاره ها چت می کنند.
خدایا!
شاخه های لخت ما را حتی برگ ها استتار نمی کنند!
خدایا!
حالا همه شاخه های ما جان می دهد برای سوختن!
خدایا!
حتی دیگر پیرمرد دور نشین از برهوت شهر، با لختی تکیه دادنش هم ما را متبرک نمی کند.
خدایا!
سرعت رشد کویر در سرزمین ما از سرعت نور بالاتر است!
به حق پدر بزرگمان« استن حنانة» که ناله اش را شنیدی!
و به حق مادر بزرگمان«جزع النخلة» که مریم بر آن تکیه داد!
مارا دریاب…
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 17ام اسفند, 1390
امروز صبح که از خواب بیدار شدی, نگاهت می کردم و امیدوار بودم که با من حرف بزنی حتی برای چند کلمه, نظرم را بپرسی، یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگیت افتاد از من تشکر کنی. اما متوجه شدم که مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی. وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضرشوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگی: سلام
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی, خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی، اما به طرف تلفن دویدی به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم, با اون همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی!
بازهم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را تماشا می کردی، شام خوردی و بازهم با من صحبت نکردی, موقع خواب… فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آنکه به اعضای خانواده ات شب بخیر گفتی, به رختخواب رفتی و فورا خواب رفتی. اشکالی ندارد، احتمالا متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به توآماده ام.
من صبورم! بیش از آنچه تو فکرش را می کنی، حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی .من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم… منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که مکالمه یک طرفه داشته باشی، خوب من بازهم منتظرت هستم سراسر پر از عشق تو… به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بده…
دوست و دوستدارت: خدا
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 16ام اسفند, 1390
1. دل هاي مؤمنین که به هم وصل می شود، آب کُر است . وقتی به علی علیه السلام متصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاك می کند.
2. خوشگل یعنی کسی که گلِ و طینتش پاك و خوب است. خوشگل آن قدر مشغول جمال خودش است که وقت ندارد از عیب دیگران صحبت و از آنها غیبت کند.
3. مؤمنی که علم و حلم و رضا داشته باشد، کارش به انتها رسیده است.
4. خلاصه و لب اخلاق در دو کلمه است؛ مرنج و مرنجان.
5. مرضی را که داریم، اگر براي غیر اهلش تعریف کردیم، دوایش دیرتر پیدا می شود. اسرار خدا را نباید فاش کرد. شکایت از خدا نزد خدا عین ایمان است، نزد مؤمن نیز عیبی ندارد، ولی شکایت از مردم به مردم عین کفر است.
6. وجود حضرت سلمان کافی است براي اینکه حجت بر ما تمام شود که می توانیم جزء اهل البیت علیهم السلام شویم. اگر راه را بر خود بستیم و گفتیم آنها کجا و ما کجا، خودمان، خودمان را محروم کرده ایم.-سلمان منا اهل البیت-
7. خدا ما را از دعاهایی که براي ما ضرر دارد، غافل می کند. در نتیجه چند بار که خواستیم و عملی نشد، اصل خواسته را فراموش می کنیم.
8. هر کس خودش باید کار خودش را بکند. خودت باید خودت را ببخشی. خودت باید بر سر خودت دست بکشی. محبت، انسان را خودکار می کند. محبت رنگ خدایی به انسان می زند و وقتی انسان دید که این دستش مال خداست و خواست که خدا بر سرش دست بکشد، خودش بر سر خودش دست می کشد.
9. خوب یا بد، هر چه هستی، صادقانه خودت را به خدا عرضه کن و بگو خدایا هر چه هستم، مال شما هستم.
10. در دعاهایمان هر چه را که براي ما نافع نیست، خدا می گوید باشد براي فردا و هر چه را که نافع است، بلافاصله می دهد. خدا زینت و زیور دنیا را براي مؤمنین خیلی دوست ندارد، ولی آخرت را زود به آنها می دهد. کسی که آخرت را دارد، چه سیر باشد و چه گرسنه، بهره ي دنیا را هم می برد. خدا هر چه را خیر محض است، عطا می کند. هر وقت غنا براي مؤمن نافع باشد، غنا می دهد و هر وقت فقر براي او خیر باشد، فقر می دهد. لذا کسانی که به این حقیقت پی برده اند، هر چه او می کند، هیچ نمی گویند. ان شاء الله ما هم هر وقت خدا کم و زیاد کرد، با خدا دعوا نکنیم.
11. وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد، دارد چیزي بزرگ تر به تو می دهد، منتها تو حواست به خواسته ي خودت است و آن را نمی بینی. تو نان می خواستی، او جان می داد، تو هم می گفتی جان را می خواهم چه کار، من نان می خواهم.
12. امام حسین علیه السلام در مورد علّت رفتنشان به کربلا به هر کس مطابق عقلش چیزي فرمود، ولی علّت اصلی اش معلوم نشد؛ امام حسین علیه السلام به خداوند گفت من می خواهم قربان شما بشوم.
13. انسان وقتی نمی داند حول و قوه ي الهی در وجود خودش می باشد، به آسمان و زمین می زند و از این و آن کمک می خواهد؛ ولی وقتی دید در وجود خودش است، خودکار می شود.
14. در واقع زمان و مکانی وجود ندارد. اگر توجهمان به زمان و مکان نباشد، زمان و مکانی نیست. جایی که خدا هست و ایمان هست، نه مکانی هست و نه زما نی. مگر ندیدي که فرمود؟ « همه ي زمین ها کربلا و همه ي روزها عاشوراست » اینکه نفرمود همه امام حسینید، همه یتیمید، همه اسیرید، همه مظلومید، هر روز خیمه ها را آتش می زنند و… به این خاطر بود که خودتان تفقّه کنید و آن را بیابید و درك کنید.
15. هنرمند هنر خودش را دوست دارد، هنر که نمی تواند هنرمند را دوست بدارد. هنر فقط می تواند هنرمند را نشان بدهد. خدا مخلوقش را دوست دارد، مخلوق قادر نیست خدا را دوست بدارد. خلق محبوب خدا هستند و خالقشان را نشان می دهند.
16. معارف الهی آب است. باید کاري کنید که مثل چاه آرتزین از درون خودتان آب بجوشد. گرفتن معارف از دیگران با شنیدن و خواندن، مثل ریختن آب در چاه است که بعد از اند ك مدتی آب آن بو می گیرد و متعفن می شود. باید کمی وقت صرف کرد و با مطالعه کردن، در درون خود حفّاري کرد تا به آب رسید. مقصود از مطالعه، تفکّر است نه کتاب خواندن. البته هنگام کندن چاه وقتی به زمین سخت برسند، مقداري آب می ریزند تا زمین نرم و قابل کندن شود . در این حد، استفاده از کلام و نوشته هاي دیگران مفید است. وقتی از درون خودت آب جاري شد، شکر کن و از آن آب بکش و خودت بخور و به دیگران هم بده.
17. اگر از آخرت صحبت کنیم، کوچکش کرده ایم و اگر از دنیا سخن بگوییم، بزرگش کرده ایم. ما موظّف به آخرت هستیم.
18. اصلاح امور دنیایمان را خود خدا عهده دار شده است. ولی مردم دنیا به عکس عمل می کنند؛ بار سنگین دنیا را به دوش خود می کشند و آخرتشان را که باید خودشان براي آن تلاش کنند، به خدا وا می گذارند
19. امیدوارم خداوند آن قدر دنیا را در نظرمان کوچک کند که اصلاً توجهمان به آن نباشد و وقتی می آید و می رود، اصلاً متوجه نشویم. توجه به دنیا غم آور است.
20. دنیا را فقط یک بار نگاه کن؛ نظره ي اولی بلااشکال است و آخرت را چند بار، و صاحبخانه را همیشه!
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 16ام اسفند, 1390
شب آرامی بود
می روم در ایوان،تا بپرسم از خود
زندگی، یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
باخودم می گفتم
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، درآرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه یک ماهی، درتنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور،خدا،عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر زمین
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی است
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم…
ارسال شده در عمومی
| 3 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 14ام اسفند, 1390
جاء الرجل إلی أمیرالمؤمنین علی أبن أبیطالب(ع) فقال: سألک عن أربع مسائل فأجبنی.
ما هو الواجب و ماهو الأوجب؟
و ما هو القریب و ما هو الأقرب؟
و ما هو العجیب و ما هو الأعجب؟
و ما هو الصعب و ما هو الأصعب؟
فقال أمیر المؤمنین:
الواجب: طاعة الله
والأوجب: ترک الذنوب
وأما القریب: فهو یوم القیامة
والأقرب: هو الموت
أما العجیب: فالدنیا
و الأجب منه: حب الدنیا
أما الصعب: فهو القبر
والأصعب منه: الذهاب بلا زاد
ارسال شده در عمومی, احادیث
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 14ام اسفند, 1390
غفلت از یار، گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن، زار شدن هم دارد
هرکه از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن، خار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده، تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه، انگار دلت با ما نیست
بد شدن، حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده
این همه عقده، تلنبار شدن هم دارد
از کریمان، فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار، طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟!-
این بدی، مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد…
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 13ام اسفند, 1390
خجسته باد این پیروزی بر مردم شریف ایران اسلامی و رهبری معظم انقلاب
درود خدا بر شما ملت قهرمان که به فرموده امام روح الله«رحمة الله علیه»: از مردمان صدر اسلام برتر هستید.و با حمایت و پیروی از ولی فقیه زمانتان، اسلام ناب محمدی(ص) را در عصر حاضر احیاء نمودید و همبستگی و وحدت ملی خود را حول محور ولایت به رخ یاوه گویان مستکبر کشیدید.
آفرین بر شما! که پیروز اصلی این انتخابات شما امت سلحشور و رهبر و مقتدای شما ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای مد ظله العالی است و بازنده این حماسه پر افتخار دشمنان شما استکبار جهانی است.
آفرین بر شمامردم شریف! که با ایمان و اراده مستحکم خود، دشمنان اسلام و بشریت را به زانو در آوردید و نشان دادید که الطاف و امدادهای خداوند مشمول مردمی خواهد شد که در راه ارزش های دینی پافشاری کنند؛ چراکه این سنت و وعده الهی است که:« ان تنصروالله ینصرکم و یثبت أقدامکم».
این پیروزی بر شما ملت قهرمان مبارک باد.
ارسال شده در عمومی
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام اسفند, 1390
گفت بر ما کسی از شب زدگان غالب نیست
این زمان آینه شعب ابیطالب نیست
روز پیروزی بدر است، خدا را صد شکر
شور نشرح لک صدر است، خدا را صد شکر
این همان وعده نصرت ز خدای ازلی است
و در قلعه خیبر، به روی دست علی است
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام اسفند, 1390
در روز جمعه شور محشر را ببینید
تکرارفتح بدر و خیبر را ببینید
باید که خواب ازدیده دشمن دشمن بگیریم
تا انتقام احمدی روشن بگیریم.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 11ام اسفند, 1390
آن ها با تمام توان ما را تحریم می کنند
ما با یک بند انگشت، آن ها را تحقیر …
ارسال شده در عمومی
| 3 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 10ام اسفند, 1390
افراد منحرف و غيرمتعهد را انتخاب نکنید؛
پيام انتخاباتی امام(ره) به ملت ايران از روی تخت بیمارستان
بنیانگذار انقلاب اسلامی گرچه در ایام انتخابات مجلس اول به دلیل مشکل قلبی در بیمارستان تحت درمان بود اما همان زمان نیز نگاه ملت ایران را به دشمن در کمین نشسته توجه دادند و از مردم خواستند با حضور گسترده در این انتخابات هم همبستگی خود را حفظ کنند و مصالح اسلام و كشور اسلامى را فداى منافع شخصى يا گروهى نكنند
انشاا…، مرور این پیام در شرایط کنونی که دشمنان مانند گذشته برای کاهش حضور مردم در انتخابات در تلاشند، می تواند به روشن تر شدن جبهه بندی دشمن که از همان روزهای اولیه انقلاب آغاز شده، کمک کند.
متن کامل پیام امام راحل که روز 23 بهمن 1358 و از بيمارستان قلب تهران صادر شد، بدین شرح است:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
من با كمال مباهات از رشد سياسى و تعهد اسلامى ملت شريف ايران تشكر مىكنم كه در همه پرسيهاى گذشته، خصوصاً در انتخاب رئيس جمهور، در اخلاق اسلامى و تعالى روحى، گوى سبقت را ربودند و ثابت كردند كه انقلاب اسلامى بزرگ ما قبل از آنكه انقلاب سياسى و اجتماعى باشد، يك انقلاب معنوى روحانى است. من در ايام آخر عمر با اميدوارى كامل و سرافرازى از نبوغ شما به سوى دار رحمت حق كوچ مىكنم.
سرفرازى و مباهات آن گاه به حد كمال خواهد رسيد كه در انتخابات مجلس شوراى اسلامى، چون انتخابات رياست جمهورى كمال رشد انسانى- اسلامى خود را نشان دهيد. شما اى ملت عزيز كه براى خدا و جلب رضاى او بپاخاستيد و با تأييد و توفيق ذات مقدسش به پيروزى معجزه آسا رسيديد، اكنون نيز در اين مرحله كه مقام امتحان است كوشش كنيد كه مصالح اسلام و كشور اسلامى را فداى منافع شخصى يا گروهى نكنيد.
من انتظار دارم كه وحدت كلمه خود را حفظ و در انتخاب وكلاى خود رضاى حق را بر رضاى خود مقدّم داريد. من متواضعانه از شما مىخواهم كه حتى الامكان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نماييد و اشخاصى اسلامى، متعهد، غير منحرف از صراط مستقيم الهى را در نظر بگيريد و سرنوشت اسلام و كشور خود را به دست كسانى دهيد كه به اسلام و جمهورى اسلامى و قانون اساسى معتقد و نسبت به احكام نورانى الهى متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت كشور مقدّم ندارند.
من از شما مىخواهم كه تا انعقاد مجلس شوراى اسلامى كه شوراى انقلاب به منزله آن است، از شوراى انقلاب اسلامى و از افراد آن شورا كه خدمتگزار به اسلام و به ملت و مورد تأييد اين جانب هستند پشتيبانى نماييد. من از شوراى انقلاب مىخواهم كه به خدمت صادقانه خود ادامه دهند و از همه اعضاى دولت، چه كشورى و چه لشكرى مىخواهم كه صادقانه با آنان همكارى نمايند و چون برادران با وفا از هم پشتيبانى كنند و چنانكه دستور اسلام است، يد واحده بر «مَنْ سِوى» باشند.
من در بيمارستان دعاگوى شما هستم و انتظار آن دارم كه همبستگى شما را در مسائل كشورى بشنوم. من از همه ملت و همه گروهها خواهانم در اين لحظات حساس كه دشمنان همه در كمينند و منتظر فرصت، به خاطر خداى متعال و به خاطر مصالح كشور و ملت و به خاطر خونهاى ريخته شده در راه آزادى و استقلال، به خاطر هر چه كه آن را محترم مىشماريد از اختلاف و نفاق دست برداشته و خود را در مقابل حق و خلق سرفراز نماييد از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
والسلام علی عبادالله الصالحین
روح الله الموسوی الخمینی
ارسال شده در عمومی
| 5 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 9ام اسفند, 1390
سلام، من یک ایرانی ام
ایرانی می مانم و دوستش دارم
پس هستم، وجودم را با رأی دادنم نشان می دهم
یاعلی
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 7ام اسفند, 1390
قصه ابوجهل در عصر تسخیر ماه هم تمامی ندارد!
قصه شمر که حق را زیر سم اسب برد تا انکارش کند، اما جاودانش ساخت برای چند قرن پیش بود!
حالا قرآن را به آتش می کشند!
اینان نمی دانند که قرآن ققنوس واژه هاست، و وای از روزی که ققنوس آتش بگیرد!!
آنان نمی دانند، که کلام خدا آتش نمیگیرد،این آتش دوزخ است که آنها را در برگرفته است!
امام خمینی(ره): ذخایر مردم را بردند،تحمل کردند، مادیات ما را بردند، صبر کردیم، حالا دست دراز کردند به قرآن… بگذارید کشته شویم بعد قرآنمان از بین برود… این قرآن امانت خدا و رسول است و با ریختن خون عزیزان و مردان الهی بدست ما رسیده.
امام روح الله نمی دانست که چندی بعد از او ، در همسایگی ما قرآنمان، عزیزترین سرمایه مان را به آتش میکشند، اما همه مسئولینمان سکوت می کنند و به تماشا می نشینند،حتی دریغ از محکوم کردن این اهانت ،می دانید چرا؟! چون همه درگیر انتخاباتند، دنبال پست، ریاست و… گویا فراموش کرده اند، حرف شما را:
انسان با بصیرت و دیانت نمی تواند قرآن را در خطر ببیند و ساکت باشد.(امام خمینی«ره»)
هتک حرمت به چراغ راه بشیریت، بر امت اسلام تسلیت باد.
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 6ام اسفند, 1390
دو شاگرد پانزده ساله دبیرستان نزد معلم خود آمده و پرسیدند:
استاد اصولا منطق چیست؟
معلم کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم: دو مرد پیش من می آیند؛ یکی تمیز و دیگری کثیف. من به آنها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید کدام یک این کار را انجام دهند؟
هردو شاگرد جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!
معلم گفت: نه، تمیزه؛ چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها می گویند: تمیزه!
معلم جواب داد،: نه،کثیفه؛ چون او به حمام احتیاج دارد و باز پرسید:
خوب، پس کدام یک از مهمانان من حمام می کنند؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!
معلم دوباره گفت: اما نه، البته که هردو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالأخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سردرگمی جواب دادند: هردو!
معلم بار دیگر توضیح می دهد: نه هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن نیاز ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چه طور می توانیم تشخیص دهیم؟ هربار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است!
معلم در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید! این یعنی: منطق و از دیدگاه هرکس متفاوت است.
ارسال شده در عمومی
| 3 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 5ام اسفند, 1390
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی
من ظهور لحظه هارا می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا بر رویش پا گذاری
در مسیرش جان فشانم گل بکارم تا بیایی
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام اسفند, 1390
- در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار.
- در زندگی، همیشه لینکِmahabbat داشته باشیم و هیچ گاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.
- برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر«ع»،«ش»،«ق» استفاده کنیم.
- هیچ گاه قفل سی دی قلب مردم را نشکنیم، بلکه«تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمی باشد».
- چنانچه در کاری شکست خوردیم، آن را «shut down» نکنیم،بلکه آن را«restart» کنیم.
- برای مانیتور زندگی مان بک گراند(background)سبز یا آبی را در نظر بگیریم، نه سیاه یا دودی.
- برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف (flat ) استفاده کنیم.
- روی کلیدهای عیب کیبورد خودمان انگشت بگذاریم، نه روی کلیدهای عیب کیبورد دیگران.
- برای فایل های اسرار زندگی مان پسورد(password) بگذاریم و آن را مخفی(hidden) کنیم.
- همیشه پیش از سخن گفتن، سی پی یوی فکرمان را به کار بیندازیم.
- در صفحه مشکلات مردم،کلیدf1 باشیم و آنان را کمک و راهنمایی(help) کنیم.
- اگر شخصیت ما ژله ای نیست و بزرگ و والاست، این نوع شخصیت،نباید حتی به ما اجازه دهد که با هر کسی چت(chat) کنیم و هر کسی با ما چت کند.
- برای باغ زندگی مردمwindows باشیم نه dos!
- یک معادله ریاضی- رایانه ای به ما می گوید:«تا به فکر ساپورت دیگران نباشیم، دیگران به فکر ساپورت ما نخواهند بود».
- اگر از کسی بدی و کم لطفی دیدیم، آن را«seve» نکنیم بلکه آن را «delete» نماییم و حتی آن را از «recycle bin» قلب مان کاملا محو کنیم.
- به دیگران اجازه ندهیم در « سی دی رام» زندگی مان هرنوع «سی دی» را که بخواهند، قرار دهند.
- خانه و دفتر کارمان، به روی مردم نیازمند«open» باشد.
- برای حل اختلافات زناشویی، روی گزینه «گذشت و ایثار» double click کنیم.
- تا حرف کسی تمام نشده،speaker خود را روشن نکنیم.
- درآمدمان را در اول ماه پارتیشن بندی کنیم تا در آخر ماه کم نیاوریم.
- برای رفع گرفتاری های مردم auto run باشیم.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 4ام اسفند, 1390
در روز دوشنبه مورخ1/12/1390 جلسه ای با حضور کارشناس شورای پیشگیری و مبارزه با مواد مخدر آقای دادرس در جمع کلیه طلاب برگزار گردیدکه طی این جلسه کارشناس محترم به بیان پیامدهای اعتیاد پرداختند.
ایشان پس از معرفی انواع مواد مخدر و بیان آثار و پیامدهای سوء آن در روح و جسم انسان و اجتماع خاطر نشان کردند با توجه به اینکه مصرف اینگونه مواد انسان را به سمت و سوق می دهد که تمام ارزشهای دینی خود را زیر پا نهاده و نسبت به انجام عبادات دینی و مسئولیت های اجتماعی بی اهمیت می شود و به گونه ای سقوط می کند که به فرموده قرآن کالانعام بل هم أضل خواهد شد لذا طلاب مبلغ بایددر کنار بیان معارف دینی و احکام، مردم را نسبت به این امر و آسیب های اجتماعی آن آگاه نموده و راههای پیشگیری و مبارزه با آن را به خانواده ها بیاموزند.مراسم با اقامه نماز جماعت توسط امام جمعه محترمحجت الاسلام و المسلمین جناب آقای صابری به پایان رسید.
ارسال شده در عمومی, معاونت فرهنگی, اخبار
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام اسفند, 1390
پایان نامه سطح دو(کارشناسی)، موضوع: جایگاه زن مسلمان در اندیشه امام خمینی(ره)
استاد راهنما:سرکار خانم افسر قاسمی ، پژوهشگر: سارا پیکری
چکیده:
در این پژوهش، جایگاه زن مسلمان در اندیشه امام خمینی(ره)، مورد بررسی قرارگرفته است با این هدف که این جایگاه والا که در اندیشه بزرگ مرد تاریخ است برای ما روشن و آشکار شود و در پی جواب به این سؤال هستیم که زن مسلمان از نظر امام خمینی(ره) از چه جایگاهی برخوردار است و در چه زمینه هایی می تواند نقش داشته باشد که در پاسخ به این سؤال تحقیق خود را به سه بخش که عبارتند از:بخش اول مبانی و مفاهیم که شامل تعریفی از کلیدواژه ها و اشاره ای به جایگاه زن و ارزش امام خمینی(ره) است و در بخش دوم زن و فعالیت سیاسی و اجتماعی که نقش زن در عرصه سیاست و اجتماع و اقتصاد مورد بررسی قرارداده ایم و جایگاه والای او را در این عرصه ها از نظر امام خمینی(ره) به تصویر کشیدیم و در بخش سوم زن و مسائل علمی، فرهنگی و تربیتی مورد بررسی قرار گرفته است که بیانگر نقش مهم تر زن در این عرصه ها می باشد که با ایفای درست این نقش افراد صالحی به جامعه تحویل دهد و جامعه را به سوی پیشرفت سوق دهد.
واژگان کلیدی: جایگاه، زن، امام خمینی(ره)، سیاست، اقتصاد.
ارسال شده در عمومی, معاونت پژوهش, پایان نامه ها
| 2 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 3ام اسفند, 1390
پایان نامه سطح دو(کارشناسی)،موضوع: عوامل رفتاری موفقیت طلبه با تکیه بر اخلاق و معنویت،
استاد راهنما : سرکار خانم قاسمی، پژوهشگر: زهرا محمدی احمدآبادی
چکیده:
ای دو جهان از قلمت یک رقم بی رقمت لوح دو عالم عدم
در کف من مشعل توفیق نه ره به نهان خانه تحقیق نه
شمع زبانم سخن افروز ساز شام من از صبح سخن روز ساز
این پژوهش ، با عنوان عوامل رفتاری موفقیت طلبه با تکیه بر اخلاق و معنویت، به هدف ارتقای سطح معنوی طلاب و توسعه اخلاق محمدی صلی الله علیه و آله میان حوزویان خصوصا طلاب مبتدی انجام گرفته و هدف کلی این تحقیق آماده سازی شخصیت طلاب برای انجام رسالت سنگین طلبگی و سربازی امام عصر ارواحناه له الفداه و خدمت به آرمان اسلام و ایجاد جامعه توحیدی جهانی، ضمن ایجاد برخورداری از کمال فردی در وجود طلبه می باشد.
در این پژوهش ابتدا واژگان کلیدی مورد تعریف قرار گرفته اند؛آن گاه عوامل رفتاری خاص مؤثربر موفقیت طلبه با تکیه بر اخلاق و معنویت همانند معرفت و تهذیب نفس، تقوا، اخلاص، محاسبه نفس و…، و عوامل رفتاری عام مؤثر بر موفقیت همچون نظم، تلاش و پشتکار،هدف و برنامه ریزی و… . و باطرح این مسئله که اسلام چه راهکارهایی را برای موفقیت ارائه داده است، به توضیح بیشتر هرکدام پرداخته است.
همچنین در این پژوهش سعی شده با مراجعه به منابع کتابخانه ای و بهره گیری از روش توضیحی- دینی، عوامل رفتاری موفقیت طلبه با تکیه بر اخلاق و معنویت مورد دقت و بررسی قرارگیرند که نتیجه بدست آمده نشانگر آن است که یافتن آسیب ها و کاستی های فضای طلبگی بیش تر نیازمند ترسیم سیمای طلبه موفق و ایده آل است. اگر ویژگی های طلبه موفق فهرست شود و به تفصیل از معیارهای موفقیت طلبه بحث شود به سرعت می توان طلاب موجود را با توجه به آن معیارها نمره گذاری و ارزیابی کرد و نقاط کاستی و کژی را نشان داد. در مقابل اگر شاخص های طلبه موفق به روشنی معلوم نباشد، اظهار نظر درباره ی مشکلات و مسائل اخلاقی طلاب کاملا سلیقه ای و گزینشی خواهد بود و گمان می شود بخش عمده ای از سهل انگاری ها در برخورد با طلبه و مسائل اخلاقی، رفتاری او به اختلاف نظر در تعریف طلبه موفق و بیش از آن به غفلت از پاره ای از ویژگی های اساسی او باز می گردد.
واژگان کلیدی: عوامل رفتاری، موفقیت، طلبه، اخلاق، معنویت.
ارسال شده در عمومی, معاونت پژوهش, پایان نامه ها
| 7 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 30ام بهمن, 1390
علیرضا به چه گناهی چهل روزه باباشو ندیده!!!
می گویند نمی دانی چه اتفاقی افتاده است
می گویند هنوز منتظرش هستی که از سفر برگردد
می گویند که …
ولی، چه کسی خبر دارد از رویای شبهایت
چه کسی می داند از وصیت پدرت
اما، دستان گره کرده ات
و چهره مصمم ات گواهی می دهد
به قولی که به پدرت داده ای
که اگر از تو پرسیدند بابایت کیست
بگویی بابای ماست خامنه ای
بابای نسل انقلاب
مصطفی ! پاسبان لبخند فرزندت و رهرو راهت خواهیم بود
شادی روحش صلوات
ارسال شده در عمومی
| 4 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 28ام بهمن, 1390
سلام دوستان نویسنده وبلاگ (دلنوشته های من) مطلب جالبی در مورد حجاب نوشته بود
واسه همین بدون هیچ مقدمه و توضیحی البته با کمی تلخیص مطلب رو واستون میذارم
امیدوارم خوشتون بیاد .
رنگ چادرت رنگ عظمت وابهت است. ← آیا نمیبینی که رنگ پرده خانه خدا مشکی ست ؟؟؟
رنگ چادرت رنگ آرامش است .←آسمان در شب زیباست و آرامش دهنده
رنگ چادرت رنگ اقتدار است.←به همین دلیل در ورزشگاه های رزمی بالاترین درجه کمربند مشکی ست
گوهری باش ولی در صدف و پوشیده
حجاب خار است اما خاری است به چشم بیگانه و هر گلی که خار نداشته باشد زود چیده و نابود میشود
مشکی یعنی شیک بودن .← به همین دلیل لباس های مجلسی شیک مشکی اند و گاهی اوقات کت و شلوار دامادی
مشکی رنگ عشقه
چادر هم مشکی و هم عشقه
اما این بار عشق به خدا
امام علی (ع): پوشیدگی زن برای او بهتر است و زیبایی اش را پایدارتر می سازد.
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 9ام بهمن, 1390
زیارت فجر و فلق
با خویش می اندیشم که چه اندازه طولانی است این راه! جاده انتظار را می گویم… هرچه منزل به منزل، پیش می روم؛ هرچه شب و روز را به هم پیوند می زنم، هرچه زمان را به هم وصل می کنم و هرچه دست بر بالای دیده می نهم و به فراسوی راه می نگرم، تا مگر غباری از گام سواری برآید، فروغی پدیدار نمی شود و دل و دیده سیراب نمی گردد!
با گام های خسته و پاهای تاول بسته و با قلبی دردمند و شکسته، به پیش می روم، اما کرانه ای از افق سپید، دل و دیده را روشن نمی کند!
با خودم می گویم : مگر چه میزان از مقصد و مقصود دور مانده ایم؟ چرا بوی بهار، در این جاده دراز، نمی ورزد؟!
در این اندیشه ام که به ناگاه تابلویی را بر کنار جاده می یابم. می خواهم بدانم تا رسیدن به مقصد، به چند کیلومتر همت و تلاش نیاز دارم. به تابلومی نگرم. پاهایم سست می شوند، در خود می شکنم و هق هق جانم را می شنوم !آه از نهاد بر می آورم و گزاره غم را در دل خویش می یابم !عرق شرم از جبین می زدایم و دست تامل بر پیشانی می گذارم ! بیش از پیش، گذشته خود را به یاد می آورم و با خویشتن عهد می بندم که دیگر، آنی نباشم که هستم !بلکه تلاش ورزم بر هر لحظه از لحظه پیشین بهتر باشم تا در گام های پسین، به زیارت خورشید آخرین، نایل آیم! راستی بر آن یادنامه در کنار جاده چه خوانده ام مگر ؟!آن نوشته را این گونه دیده ام:
« ای مسافر مهتاب! ای راهی کوی فجر و فلق! برای رویت خورشید، چه توش و توانی اندوخته ای؟ تا چه میزان دلسوخته ای؟ و برای پیشکشی به ساحت آفتاب چه توشه شناخت و چه توان معرفتی به همراه داری؟ تیرگی را از درون بزدای تا لیاقت دیدار آفتاب تابان را به دست آوری و بتوانی چهره بر گام های خورشید بسایی!»
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 9ام بهمن, 1390
مهوری اسلامی همان گونه كه از نامش پیداست از دو ركن جمهوریت و اسلامیت تشكیل شده است. این بدان معناست كه در این نظام مردم بر اساس ملاكها و معیارهای اسلامی مسئولین و كارگزاران خود را در صحنه های مختلف انتخاب می كنند.
/>
در این راستا نمایندگان مجلس را از آن جهت كه در رأس همه نهادها بوده و قوانین و مقررات این نظام مقدس را به تصویب رسانده و برحسن اجرای آن نظارت و كنترل دارند از جایگاه والایی برخوردارند.
بنابر این شایسته است شاخص های انتخاب اصلح را برای این امر خطیر از زبان معمار انقلاب حضرت امام خمینی (ره) جویا شویم تا بار دیگر از آموزه های این مجدد و مصلح قرن الهام گرفته و راه آن مرشد طریق حق و صراط مستقیم را استمرار بخشیم.
امام راحل (ره) در خصوص اهم معیارهای انتخاب اصلح برای نمایندگان مجلس بر شاخص های زیر تاكید می نمایند:
1- متعبد به اسلام و وفادار به مردم
«مردم شجاع ایران با دقت تمام، به نمایندگانی رأی دهند كه متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت كنند.
2- مدافع اسلام ناب محمدی (ص)
«در قول و عمل مدافع اسلام پا برهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاك طینتان عارف و در یك كلمه، مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند و افرادی را كه طرفدار اسلام سرمایه داری اسلام مستكبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یك كلمه، اسلام آمریكایی هستند، طرد نموده و به مردم معرفی نمایند.
3- برخورداری از رشته های مختلف تخصصی
«در نظر داشته باشند كه از مطلعین هر رشته تخصصی چند نفری در بین كاندیداهای آنها باشد»… «چون در مجلس، اسلام تنها كافی نیست، بلكه باید مسلمانی باشد كه احتیاجات مملكت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد كشور باشد»
4-عدم استفاده از بیت المال در تبلیغات انتخاباتی
« در شرایط كنونی، این جانب به هیچ وجه و به هیچ كس اجازه نمی دهم تا از سهم مبارك امام(ع) و یا از اموال دولت و اموال دفاتر و سازمان ها ومجامع و اموال عمومی خرج انتخابات كند»
5- برخورداری از روحیه كوخ نشینی
«طعم تلخ فقر را چشیده باشند»… «آن روزی كه مجلسیان خوی كاخ نشینی پیدا كنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزنده كوخ نشینی بیرون بروند آن روز است كه ما برای این كشور باید فاتحه بخوانیم».
6- برخورداری از اخلاق اسلامی
«شما باید در آنجا (مجلس شورای اسلامی) معلم اخلاق باشید و از برای همه كشور، برای اینكه مطالب شما به همه كشور بسط پیدا می كند… شماها باید در مجلس كه می روید علاوه بر اینكه مسایلی كه طرح می شود كه مورد احتیاج ملت است باید… با سلاح اخلاق اسلامی وارد شوید و با آن سلاح مردم را تربیت كنید» (1)
الگوی مرحوم مدرس (ره)
«باید دانست مسلمان بودن تنها فایده ای ندارد، باید جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد و از مسایل روز اطلاع داشته باشید. سعی كنید مثل مرحوم مدرس (ره) را انتخاب كنید (2)
مردم داری و جلب رضایت مردم
«همه ما و شما آقایان همه و آنهایی كه در اختیار شما هستند، همه باید كوشش بكنید كه رضایت مردم را جلب بكنید در همه امور»(3)
رای ندادن به افراد محتمل الخیانه
«اشخاص متدین» اشخاص مطلع، اشخاص متعهد، اشخاص عقیده مند به نهضت، اشخاصی كه نه مایل به طرف شرق هستند نه مایل به طرف غرب، بلكه در صراط مستقیم انسانیت و اسلام هستند، آنها را انتخاب كنید، سرنوشت خودتان را به اشخاص امین بدهید، سرنوشت خود را به افرادی كه محتمل است خیانت بكنند ندهید». (4).
پی نوشت ها:
1- آیین انقلاب اسلامی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، از ص 338 تا 346
2- صحیفه نور، ج 18، ص 276
3- صحیفه نور، ج 11، ص 873
4- صحیفه نور، ج 8، ص 385
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 19ام آذر, 1390
گرفتگی جزئی ماه در خسوف 19 آذرماه از ساعت 16 و 16 دقیقه و گرفتگی کلی از ساعت 17 و 36 دقیقه بعد از ظهر در آسمان ایران آغاز میشود. گرفتگی کلی ماه در ساعت 18 و 27 دقیقه و گرفتگی جزئی در ساعت 19 و 48 دقیقه پایان میباید.
گفتنی است، این گرفتگی در آسیا، اروپا، شرق آفریقا، آمریکای شمالی، اقیانوسیه و جنوبگان قابل رؤیت است.
پدیده ماه گرفتگی نوزدهم آذرماه
یکی از نمازهای واجب که همیشگی نیست و گاهی بر افراد مکلف خواندن آن لازم میشود نماز آیات است که در چند وضعیت از جمله ماه گرفتگی واجب میشود.
ماه گرفتگی به دو صورت اتفاق میافتد، گاهی تمام و گاهی قسمتی از ماه میگیرد، نماز آیات در هر دو صورت واجب است؛ بنابر این ولو این که مقداری از ماه گرفته شود باز هم نماز آیات واجب است و ملاک آن هم ترس نیست، چه کسی بترسد یا نترسد، این نماز بر همه مکلفان واجب است.
زمان اقامه نماز آیات
از وقتی که ماه گرفتگی شروع میشود نماز آیات واجب میشود، در این صورت باید نماز آیات را خواند و نباید آن را به تاخیر انداخت تا ماه باز شود. اگر کسی نماز آیات را به تاخیر انداخت تا زمانی که ماه باز شود این خود چند صورت دارد، اگر هنوز ماه باز نشده است در این صورت نیت «ادا» میکند، اگر ماه باز شد در اینجا نیت «مافی الذمه» میکند یعنی قصدش آن باشد که هر چه برگردنش است انجام دهد و پس از ماه گرفتگی باید با نیت قضا خوانده شود.
مکلف چه خود شاهد ماه گرفتگی باشد یا از طریقی دیگر برای او ثابت شود ماه گرفته است در این صورت نماز آیات بر او واجب میشود و نیازی به این که خودش ماه گرفتگی را ببینید نیست
چند مسأله در خصوص ماه گرفتگی
ممکن است برخی در زمان ماه گرفتگی خواب باشند یا مشغول کاری باشند که متوجه ماه گرفتگی نشوند و پس از این که ماه باز شد متوجه این ماه گرفتگی شوند، این هم دو صورت دارد، یکی این که ممکن است مکلف وقتی متوجه شود که ماه به طور کلی باز شده است، یعنی فردای آن روز متوجه شود که ماه روز پیش گرفته، اگر بعد از باز شدن متوجه شد که ماه گرفتگی رخ داده است، این هم دو صورت دارد، یا این که ماه به صورت کامل گرفته یا قستمی از ماه گرفته است؛ بنابراین در بخش دوم که قسمتی از ماه گرفته است، قضای نماز آیات بر این مکلف واجب نیست؛ اما اگر تمام ماه گرفته بود در این صورت باید قضای آن را بجا آورد.
شرایط اثبات ماه گرفتگی
مکلف چه خود شاهد ماه گرفتگی باشد یا از طریقی دیگر برای او ثابت شود ماه گرفته است در این صورت نماز آیات بر او واجب میشود و نیازی به این که خودش ماه گرفتگی را ببینید نیست.
دستور نماز آیات
نماز آیات دو رکعت است و هر رکعت پنج رکوع دارد و آن را به دو شکل میتوان به جا آورد؛ یکی به این شکل که انسان بعد از نیت، تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره بخواند، باز به رکوع رود تا پنج مرتبه، و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.
شکل دوم به جا آوردن نماز آیات به این صورت است که انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند قسمت دوم همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلا به قصد سوره توحید، «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: «قل هو الله احد» دوباره به رکوع رود و بعد به رکوع بایستد و بگوید «الله الصمد» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید «لم یلد و لم یولد» و برود به رکوع و سر بردارد و بگوید: «و لم یکن له کفوا احد» و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و بعد از سجده دوم، تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
نماز آیات بر چه کسانی واجب است ؟
به طور کلی نماز آیات مثل نماز یومیه واجب است و هیچ فرقی با آن ندارد، مگر اینکه مانع برای انجام این فریضه وجود داشته باشد، مثل بانوانی که در زمان عذرشان هستند و به طور طبیعی برای این بانوان خواندن نماز آیات ممکن نیست؛ بنابراین اگر در این حال باقی باشند و تا موقعی که ماه باز شود عذرشان ادامه داشته باشد، نماز آیات برای آنها واجب نیست و قضا هم ندارد. ممکن است زمانی که ماه گرفته و در حال باز شدن است این خانم از عذر خارج شد، بنابر این اگر غسل کرد، باید نماز آیات را قضا کند.
اگر کسانی از دنیا رفتهاند و پسر بزرگ دارند، ممکن است که نماز آیات بر والدین آنها واجب شده باشد و به جای نیاورده باشند، بنابر احتیاط چند نماز آیات به جا آورد تا اگر دینی بر میت است این دین برداشته شود.
طبق نظر مقام معظم رهبری، گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» برای رفتن به ركوع كفایت نمیكند؛ بنابراین باید برای اولین ركوع و یا ششمین ركوع، بخشی از سوره نیز قرائت شود
زمان دقیق ماه گرفتگی 19 آذز
گرفتگی جزئی ماه در خسوف 19 آذرماه از ساعت 16 و 16 دقیقه و گرفتگی کلی از ساعت 17 و 36 دقیقه بعد از ظهر در آسمان ایران آغاز میشود. گرفت کلی ماه در ساعت 18 و 27 دقیقه و گرفتگی جزئی در ساعت 19 و 48 دقیقه پایان میباید.
گفتنی است، این گرفتگی در آسیا، اروپا، شرق آفریقا، آمریکای شمالی، اقیانوسیه و جنوبگان قابل رؤیت است.
توجه :
طبق نظر مقام معظم رهبری، گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» برای رفتن به ركوع كفایت نمیكند؛ بنابراین باید برای اولین ركوع و یا ششمین ركوع، بخشی از سوره نیز قرائت شود.
مستحبات نماز آیات
این نماز اذان و اقامه ندارد؛ اما پیش از ركوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم؛ خواندن قنوت مستحب است؛ همچنین مستحب است انسان این نماز را طولانی اقامه كند و تا پایان ماهگرفتگی نیز به ذكر و دعا مشغول شود.
مستحب است این نماز به جماعت خوانده شود كه مأمومین باید غیر از حمد و سوره بقیه اذكار را قرائت كنند.
ارسال شده در عمومی
| 3 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 19ام آذر, 1390
نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد، و دستور آن این است که انسان بعد از نیت، تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره بخواند، باز به رکوع رود تا پنج مرتبه، و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام
دهد.
در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند قسمت دوم همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلا به قصد سوره “قل هو الله احد” بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: “قل هو الله احد” دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: “الله الصمد” باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: “لم یلد و لم یولد” و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید: “و لم یکن له کفوا احد” و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و بعد از سجده دوم، تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
اگر در یک رکعت از نماز آیات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعی ندارد.
چیزهایی که در نماز یومیه واجب و مستحب است، در نماز آیات هم واجب و مستحب می باشد، ولی در نماز آیات مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه به قصد امید ثواب بگویند: “الصلاة “.
مستحب است بعد از رکوع پنجم و دهم بگوید “سمع الله لمن حمده ” و نیز پیش از رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید، ولی بعد از رکوع پنجم و دهم، گفتن تکبیر مستحب نیست.
مستحب است پیش از رکوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند، و اگر فقط یک قنوت پیش از رکوع دهم بخواند، کافی است .
اگر در نماز آیات شک کند که چند رکعت خوانده و فکرش به جایی نرسد، نماز باطل است .
اگر شک کند که در رکوع آخر رکعت اول است یا در رکوع اول رکعت دوم، و فکرش به جایی نرسد، نماز باطل است. ولی اگر مثلا شک کند که چهار رکوع کرده یا پنج رکوع، چنانچه برای رفتن به سجده خم نشده، باید رکوعی را که شک دارد بجا آورده یا نه، بجا آورد. و اگر برای رفتن به سجده خم شده، باید به شک خود اعتنا نکند.
هر یک از رکوع های نماز آیات رکن است که اگر عمدا یا اشتباها کم یا زیاد شود، نماز باطل است .
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 19ام آذر, 1390
یکی از پادشاهان عرب(1) ، روزی به قصد شکار به همراه ملازمان رکاب، قصر شاهی را ترک کرد و به صحرا رفت . ندیمانی پیش از او به صحرا رفته بودند که شکارگاه را وارسی کنند، تا پادشاه به شکار بپردازد. پادشاه به شکارگاه درآمد و به دنبال آهویی تاخت تا او را شکار کند. ملازمان به رکاب او نرسیدند و شاه در بیابان گم شد و بعد از ساعت ها، دست از پا درازتر،نه صیدی شکار کرده بود و نه رمقی برایش مانده ، افزون بر آن در بیابان نیز سرگردان !
از دور دست بیابان ، کپری را دید و به قصد نجات جانش، عازم آن خیمه گردید و به آن صوب(2) راهی شد ، نزدیک آن سرا، که رسید به رسم ادب، ندا درداد و صاحب کپر را صدا زد . عجوزه ای(3) از کپر بیرون آمد و بعد از سلام ، گفت: به سرای ما خوش آمدی، رکاب سبک کن و قدری بیاسا و جرعه آبی بنوش! پادشاه از اسب پیاده شد و دمی بیاسود و پیره زن، کاسه آبی گوارا به او نوشاند و او را عزیز و مهربان داشت و در شاه نشین کپر جای داد و لحظاتی نگذشته بود که دوباره قزقونی(4) شیر، برای پادشاهی که نمی دانست کیست آورد. پادشاه قزقون شیر را نیز سرکشید، کم کم سروکله مرد کپر پیدا شد و چون میهمان را در سرا دید به غایت خوشحال گردید و به زن گفت: از میهمان پذیرایی کرده ای؟ عجوزه گفت آری با آب و شیر از او پذیرایی کرده ام ! مرد برآشفت و گفت چرا بز را بسمل(5) نکرده ای؟ عجوزه گفت: تنها ممر معاش ما همین بز است! چگونه او را بسمل کنم؟ از گرسنگی به حرج گرفتار شویم.
از امام صادق نقل شده است که فرمود: بدرستیکه خدای تعالی در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسین “علیه السلام” نظر می کند، سپس به حاجیانی می نگرد که در صحرای عرفه برای رضای خدا وقوف نموده اند
مرد برخواست و خود بز را بسمل کرد و طبخ نمود و پادشاه از آن غذا تناول نمود ، کم کم ملازمان پادشاه از راه رسیدند و آن مرد و زن، دریافتند که او پادشاه بلاد(6) عرب است .
شاه از میهمان نوازی آنان شگفت زده بود! چرا که آنان نمی دانستند از چه کسی پذیرایی میکنند، صرفاً چون میهمان بود او را گرامی داشتند و تمام دارائیشان را به پای او ریختند و بزی که خلاصه زندگیشان بود برای او سربریدند و اکنون، برای امرار معاششان هیچ ندارند.
پادشاه عرب که خود شاهد این ماجرا بود ، قضیه را در دربار به بحث گذاشت و از دولتمردان خواست نا نظر خود را راجع به چگونگی جبران محبت و مهربانی این زوج بیابان نشین سخاوتمند، بیان دارند .
ابتدا وزیر مالیه گفت : در ازای بزی که بسمل کرد، پنجاه بز به او بدهید!
سردار سپاه که قدری منصف تر بود گفت: به او گله ای هزار تایی بز و مقداری دینار بدهید، تا زندگی خوبی را در بیابان بگذراند.
دیگری گفت:او را به دربار آورید و از ملازمان سازید تا از شما راضی شود!
در پایان؛ شاه از صدراعظمش که مردی منصف و اندیشمند بود، پرسید رای شماچیست؟ وی پاسخ داد: بگذارید تا من نظر ندهم، شاه گفت: سخنان شما معمولاً راهگشا است بگویید تا بشنویم. ناگزیر؛ صدراعظم گفت : امکان جبران این محبت و مهربانی برای شاه مقدور نیست! شاه گفت چگونه ؟ صدراعظم گفت: آن عرب کریم و سخاوتمند، هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و پیشکش شاه کرد! درست است؟ شاه گفت: آری همین گونه است که میگویی! صدراعظم گفت: انصاف آن است که شما نیز هر چه دارید در طبق اخلاص نهید و پیشکش او کنید، تا محبت و مهربانی او جبران شود! بنابراین؛ هر مقدار از هر چه دارید، به او ببخشید، جبران محبت او نشده است! پس بهتر است نام این دلجویی را جبران محبت ننهیم!
با توجه به داستان گذشته، به این روایت ها توجه نمایید :
1- عن الامام الصادق “علیه السلام” انه قال: «ان الله تعالی یوم عرفة ینظر الی زوار الحسین “علیه السلام” فیغفر لهم ذُنوبهم و یَقضی لهُم حوائجهم قبل ان ینظر الی اهل الموقف بعرفة» (7) از امام صادق نقل شده است که فرمود: بدرستیکه خدای تعالی در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسین “علیه السلام” نظر می کند، سپس به حاجیانی می نگرد که در صحرای عرفه برای رضای خدا وقوف نموده اند .
2- عن الامام الصادق “علیه السلام” قال: «إِذَا کَانَ یَوْمُ عَرَفَةَ نَظَرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ “علیه السلام” فَقَالَ ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَکُمْ مَا مَضَى وَ لَا یُکْتَبُ عَلَى أَحَدٍ مِنْکُمْ ذَنْبُ سَبْعِینَ یَوْماً مِنْ یَوْمِ یَنْصَرِفُ»(8) باز از امام صادق نقل شده است که فرمودند: وقتی که روز عرفه می شود، خداوند تعالی به زوار قبر حسین (ع) نگاه کرده می فرماید :برگردید که گناهان گذشته شما بخشیده شد و از روزی که از زیارت سید الشهداء"علیه السلام” برمی گردید، گناه هفتاد روز شما نوشته نمی شود .مطابق مضمون این روایت ، احادیث دیگری ، نیز در کتاب های مختلف، موجود است که ما به این دو روایت، بسنده نموده ایم، به نظر می رسد ،یکی از حکمت های عارفانه ای که می توان بر این فضیلت و این کرامت، که مخصوص اباعبد الله الحسین “علیه السلام” است، برشمرد،مشابه همان داستانی است ، که ذکر آن گذشت .
شرح این ماجرا این است : باید توجه داشت که بهترین انسان در روزگار خود، یعنی حضرت اباعبد الله الحسین"علیه السلام” ، همه هستی خود و قیمتی ترین داشته های خود را برای خشنودی پروردگار جلیل ، پیشکش درگاه او نموده است! چرا می گوییم او بهترین انسان در زمان خود است ؟ پاسخ این است که ایشان، دومین پیشوای شیعیان ، دارای مقام عصمت ، با تقواترین انسان در زمان خود ، حکیم ترین انسان زمان خود ، تیزبین ترین و نکته سنج ترین انسان ، کریمترین انسان ، دانشمندترین انسان، خداجوترین عالم ربانی و آقای جوانان اهل بهشت است و مضافاً از جهت حسب و نسب فرزند امیرالمومنین علی بن ابی طالب “علیه السلام” و فاطمه زهراء"سلام الله علیها"سرور بانوان عالم است و همچنین سبط گرامی پیامبراکرم “صلی الله علیه واله و سلم” و خدا تمام هستی چنین انسانی، از جان و همسر و خواهر و مال و فرزند و ….. را به عنوان قربانی درگاه خویش، پذیرفته است، پس گزاف نیست اگر پادشاهی خویش بر ملک و ملکوت را به او عطا نماید . بنابراین “خداوند جلیل" موهبتی به او ارزانی داشته، که بخشی از آن، توجه به زائران اوست! چه در روز عرفه، پیش از آنکه نگاه کند به حاجیان صحرای عرفات و چه در تمام روزها.
شایان ذکر است؛ هر گامی که انسان برای حضرت اباعبد الله الحسین “علیه السلام” بردارد ، هزاران برابر برای او در دنیا و آخرت، جبران می شود. در همین راستا به احادیث زیر توجه نمایید و ملاحظه کنید که افزون بر اینکه زیارت اباعبدالله الحسین “علیه السلام"توفیقی است وصف ناشدنی ، گناهان شما نیز با زیارت اباعبدالله الحسین “علیه السلام” پاک می شود و همچنین خانه های زیبای بهشت، جایگاه زائران اباعبد الله الحسین “علیه السلام” است .
از امام رضا"علیه السلام” نقل شده که فرمودند: ای پسر شبیب ! اگر خوشحال می شوی که ملاقات کنی خداوند را و گناهی برتو نباشد ،پس حسین"علیه السلام” را زیارت کن ای پسر شبیب ! اگر دوست داری که در خانه های (زیبای) ساخته شده در بهشت با نبی اکرم “صلی الله علیه و اله و سلم” باشی پس قاتلین حسین"علیه السلام” را لعن کن
1 - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الامام الصادق"علیه السلام” قَالَ«مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ فِی کَرَامَةِ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ فِی شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ"صلی الله علیه و اله و سلم"فَلْیَکُنْ لِلْحُسَیْنِ ع زَائِراً یَنَالُ مِنَ اللَّهِ أَفْضَلَ الْکَرَامَةِ وَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ لَا یَسْأَلُهُ عَنْ ذَنْبٍ عَمِلَهُ فِی حَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَوْ کَانَتْ ذُنُوبُهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ جِبَالِ تِهَامَةَ وَ زَبَدِ الْبَحْرِ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع قُتِلَ مَظْلُوماً مُضْطَهَداً نَفْسُهُ وَ عَطْشَاناً هُوَ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ» (9) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند : کسی که اراده کرده در کرامت الهی در روز قیامت قرار گیرد و در شفاعت محمد “صلی الله علیه و اله و سلم"جای داشته باشد ، پس زیارت کننده ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) باشد!، با فضیلت ترین کرامتها و بهترین ثوابها از طرف خداوند به او هدیه می شود و در زندگی دنیا، از گناه کردار او سوال نمی شود! اگر چه عدد گناهان او به تعداد ریگهای انبوه وکوههای مکه و کفهای دریا باشد(چنانچه حق کسی را ضایع نکرده باشد و حق الناسی به گردن او نباشد) بدرستی که حسین بن علی"علیه السلام"مظلوم کشته شد و ستم شده بر او در حالی که او و خانواده اش تشنه بودند .
2 - عن الامام الرِّضَا “علیه السلام” فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ “صلی الله علیه و اله و سلم” فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ “علیه السلام” فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُمْ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» (10) از امام رضا"علیه السلام” نقل شده که فرمودند: ای پسر شبیب ! اگر خوشحال می شوی که ملاقات کنی خداوند را و گناهی برتو نباشد ،پس حسین"علیه السلام” را زیارت کن ای پسر شبیب ! اگر دوست داری که در خانه های (زیبای) ساخته شده در بهشت با نبی اکرم “صلی الله علیه و اله و سلم” باشی پس قاتلین حسین"علیه السلام” را لعن کن . و اگر خوشحال می شوی برای تو مثل ثواب شهدایی که با حسین"علیه السلام” بودند . پس وقتی که یاد کنی آنها را بگو : ای کاش با شما بودم، و رستگار می شدم رستگار شدنی بزرگ.
پی نوشت:
1- مضمون این داستان در کتاب “زینة المجالس” مجدی، آمده است
2- آن سو
3- پیره زنی
4- ظرفی شبیه قابلمه
5- ذبح کردن
6- شهرها
7- کتاب عوالی اللیالی ج 4 ص 83
8- کتاب وسائلالشیعة ، ج 14 ، ص 463
9- کتاب بحالارانوار ج 98 ، ص 27
10- وسائلالشیعة ، ج 14 ، ص 417
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 14ام آذر, 1390
عاشورا زمان وقوع حادثهای ماندگار است که نقطه عطفی در صفحات رنگین تاریخ اسلام محسوب شده و از اهمیت و ویژگی خاصی برخوردار است، برای این روز اعمالی ذکر شده که آگاهی از آنها میتواند در کسب برکات دنیوی و اخروی مطلوب به ما کمک کند .
اعمال شب عاشورا
1ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، 50 بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.
2ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(ع)
3ـ دعا و نیایش.
روز عاشورا
1ـ عزاداری بر امام حسین(ع) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(ع) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد.
2ـ زیارت امام حسین(ع)
3ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود.
4ـ آب دادن به زائران امام حسین(ع)
5ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.
6ـ خواندن زیارت عاشورا.
7ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(ع).»
ارسال شده در عمومی
| 1 نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 11ام آذر, 1390
1. در این روز عبیداللّه بن زیاد نامهای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كردهام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من میفرستند.
2. در این روز “حبیب بن مظاهر اسدی” به امام حسین علیهالسلام عرض كرد: یابن رسول اللّه! در این نزدیكی طائفهای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیهالسلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آوردهام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میكنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مینمایم… .
در این هنگام مردی از بنیاسد كه او را “عبداللّه بن بشیر” مینامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت میكنم و سپس رجزی حماسی خواند:پ
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شـجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
“حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمندهای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشهام.”
سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیهالسلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام “ازْرَق” را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیهالسلام نداشتند. هنگامی كه یاران بنیاسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیهالسلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیهالسلام فرمودند: “لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ”1
1- بحارالانوار، ج44، ص386.
گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
منبع: برگرفته ازسایت تبیان
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 1ام آذر, 1390
ضرورت تشکیل خانواده
اگر لازم باشد انسان برای رسیدن به کمال، از یک نردبان بالا برود، قطعا اولین پله این نردبان، «تشکیل خانواده» است. به جاست همه ما با این اقدام که رضای خدا را در پی دارد، گامی بلند به سوی کمال برداریم. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه فرموده اند: «هرکس ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده است. پس باید در نصف باقی، تقوای الهی پیشه کند.»
واقعیت این است که در محیط خانواده ای که با عشق و محبت و براساس معیارهای اسلامی تشکیل شده است، آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد. در زلال صفا و صمیمیت آن، زنگارهای پریشانی و خستگی از آیینه روح و جسم انسان زدوده می شود و تخیلات و وساوس شیطانی محو شده و به جای آن، استعدادها و نیروهای خلاق به شکوفه می نشیند.
فلسفه تشکیل خانواده
با سیری در بوستان عطرآگین قرآن، به این نکته پی می بریم که طراح آفرینش، خلقت انسان ها را به صورت جفت جفت طراحی نموده است. و در حقیقت، دوری گزیدن از تنهایی و میل به همسر گزینی و تشکیل خانواده، به سرشت و آفرینش انسان برمی گردد. اگر چنین نبود، هرگز همسران وسیله سکون و آرامش یکدیگر نبودند و دوستی و رحمت، میان آنان برقرار نمی شد.
خانواده، قرارگاه رحمت
خانه قرارگاه رأفت و مهر است. این نهاد، روشن از شعله عشق و گرمی اش از همدلی و یکرنگی است. حال که خداوند خانواده را محل رحمت و رأفت قرار داده است، شایسته نیست در این محل امن و آرامش، دلهره و ناراحتی و اضطراب بوجود آوریم. باید زبان به شکر این نعمت ارزنده بگشاییم تا خداوند برکات و رحمت فراوان خود را بر ما نازل فرماید.
خانواده، مکتب انسان سازی
خانواده اولین کلاس درس است و اولین درس، درس توحید است که پدر هنگام تولد، در گوش فرزند خویش می خواند. باید به فرزندان الفبای درست زیستن را نیز بیاموزیم و مهر ورزیدن را با آنان تکرار کنیم. باید با آنان به کارگاه عمل برویم تا درس تفاهم، سازگاری، محبت، ایثار و صمیمیت را از برشوند.
در محیط خانه، برای همه افراد خانواده، زمینه رشد و تکامل فراهم است. اگر هر یک از آن ها به تکلیف خود عمل کند، سایر افراد خانواده نیز خیلی زود با او همگام می شوند. در حقیقت، بهترین تربیت، تربیت عملی است و آنچه اثر کامل و مطلوب می گذارد، عمل انسان است. چه بسیارند افرادی که اهل تهجد و عبادتند و همسر و فرزندانشان نیز، در اثر همنشینی با آنان، به پیروی از آنان گراییدند.
مسؤولیت در خانواده
در نظام خانواده، هر یک از اعضای آن مسؤولیتی برعهده دارند. پدر به درخت تنومندی می ماند که دستان سخاوت خویش را گسترده و خانواده خود را زیر چتر دستان خویش گرفته است. از این رو، سرپرستی و کارهای سنگین به او واگذار می شود. با هوش و فراست دریافته است که شرط موفقیتش در این امر، میانه روی، پرهیز استبداد و زورگویی و جذب دل های همسر و فرزندان است و نیز به خوبی می داند که سخت گیری جز عقده و ناراحتی، ثمره ای به بار نمی آورد. مادر در کنار پدر، به گلی می ماند، لطیف، ظریف و باطراوت که کمتر تاب و تحمل کارهای سنگین و طاقت فرسای اجتماعی را دارد. خانه داری، همسرداری و تربیت فرزندان که نیاز به عاطفه قوی دارد و با استعداد و توانایی او متناسب است، به مقتضای آفرینش او، برعهده اش قرار گرفته است. امید است که همه افراد خانه، با رفتار درست و رعایت نظم، پیوند معنوی و عاطفی را در خانواده خود برقرار نمایند و همراه خود سازی، از سازندگی خانواده غفلت نورزند.
راز خوب زیستن
هرچه در مورد عشق و اهمیت محبت در خانواده سخن بگوییم، باز هم نمی توانیم این دو گوهر والا و پرارزش را توصیف نماییم. همه نگاه های لطف آمیز و جذبه های مهرانگیز و…، ترجمان عواطف پاک و پرشکوه خانوادگی است و عشق رنگ زندگی و راز خوب زیستن است. عشق، فاصله ها را کم، سختی ها را بر انسان آسان، ناهمواری ها را هموار و تلخی ها را شیرینی می سازد. با چراغ عشق و عاطفه می توان در خانواده، آینده ای روشن و تابناک ساخت.
عشق همان نیروی عظیمی است که به انسان هدف، احساس مسؤولیت و امید می دهد. انسانی که وجودش سرشار از عشق و محبت خانواده است، پویا، فعال و پرنشاط است و در جامعه، مفید و سودمند است و می تواند جامعه خود را به سوی خود کفایی و استقلال سوق دهد.
به هر حال، تنها عاملی که موجب تشکیل خانواده،بقا و تداوم زندگی است، عشق و محبت است و چه نیکوست که عشق و محبت به خانواده را وسیله ای برای سعادت اخروی قرار دهیم.
اقتصاد در خانواده
در محیط خانواده، مرد امکانات زندگی را فراهم می کند و زن نیز در غیبت مرد، سرمایه خانواده را پاسداری کرده، با تدبیر خود، امکان صرفه جویی را فراهم می آورد. روشن است که با وجود همسری مدبر و هنرمند، مرد با اطمینان خاطر به فعالیت های اقتصادی می پردازد و زن از این راه، در پیشرفت ها و موفقیت های اقتصادی همسر خود سهیم می شود. آن ها در عمل خود را شریک یکدیگر می دانند و هیچ گاه روح استقلال طلبی در خانواده حاکم نمی شود. در چنین خانواده ای، کودکان در کانون گرم و پرمهر تربیت می شوند.
تعلیم و تربیت در خانواده
تعلیم یعنی «آموزش دادن» و «آگاهی دادن» و تربیت به معنای «پرورش دادن» و به فعلیت در آوردن استعدادهای درونی است. در تعلیم و تربیت کودک، خانواده نخستین گام را برمی دارد و زیربنای شخصیت او را می سازد. این شخصیت در مدرسه و سپس در اجتماع کامل می شود و چنانچه این سه عامل، کودک را در مسیر درست هدایت کنند، استعدادهای ذاتی او شکوفا می شود. در حقیقت، کودکی که از همان نخستین سال های زندگی، به شناختن خوبی و بدی عادت کند، در بزرگی نیز انتخاب خوبی و پرهیز از بدی برای او آسان خواهد شد. برای این مهم، والدین خود باید از احساسات عالی و فضیلت هایی ارزشمند غنی باشند تا پرتو صفات وجود آن ها بتابد و آنان را گرم و روشن سازد و بی تردید، در این راه، کسانی به موفقیّت نایل می آیند که به آنچه می گویند معتقد باشند و عمل کنند.
روایات
ـ بهترین ارثی که پدران برای فرزندان خود باقی می گذارند، ادب و تربیت است؛ نه ثروت و مال.
ـ هیچ میدانی مانند ادب و اخلاق، پر ارج و گران مایه نیست ـ هر کس به فرزندش قرآن تعلیم کند، روز رستاخیز او را می طلبند و به او حلّه ای می پوشانند که صورت های اهل بهشت از نور روشن می گردد.
ـ حق فرزند بر پدرش این است که او را با اسم خوب نام گذاری کند و به خوبی ادب و تربیتش نماید و به وی قرآن بیاموزد.
حقوق در خانواده
زندگی خانوادگی ایجاب می کند هر یک از اعضای خانواده، تکلیف و مسؤولیتی داشته باشند که عمل به آنها برای استحکام حیات خانواده لازم است و این حق مسلّم همه افراد خانواده است که نسبت به هم رفتاری انسانی و معاشرتی نیکو داشته باشند، به یکدیگر احترام بگذارند، تفاهم، مهربانی و صمیمیت داشته باشند تا نظم و عدالت در خانواده برقرار شود و زمینه بای رشد تکامل هر یک از آن ها فراهم آید.
محبت الفبای زندگی
محبت الفبای زندگی خانوادگی یاست که سبب دلگرمی افراد و ایجاد مودّت و رحمت در خانواده می شود. می توان با کلمات محبت آمیز، قلب های پر عاطفه همسران را جذب کرد و با گفتن جمله ای محبت آمیز، غبار خستگی ها و ملالت ها را از چهره آنان زدود. بسیارند عواملی که مهر آفرینند و نشاط و آرامش را در خانه به ارمغان می آورند و اضطراب و نگرانی را از آن محیط مقدس دور می کنند از آن جمله اند: خوش رفتاری و احترام متقابل، به کار بردن زبان خوش، سپاسگذاری، دلجویی، سازگاری، گذشت و مهربانی.
نقش گذشت در زندگی
آنان که روح بلند و قلب مهربان دارند، هنگام برخورد با اشتباهات دیگران، عفو را بر همه ترجیح می دهند. به حتم اگر انسان به جای خشم و انتقام، عفو و گذشت را برگزیند، بهتر و زودتر به خواسته و هدف خود می رسد و این عمل مایه کمال روحی او می شود.
عفو از صفات خداوند است و در امر همسرداری، بیشترین سفارش اسلام، گذشت و چشم پوشی هر یک از همسران در لغزش ها، کج خلقی ها و اشتباهات دیگری است. در آیه 22 سوره نور به طور صریح آمده است: «اهل ایمان باید گذشت داشته باشند و گناه دیگران را نادیده بگیرند»، و در ادامه سؤال می کند: «مگر دوست ندارید که خدا هم از گناهان شما در گذرد»؟ و اینچنین: پروردگار به ما نوید می دهد که اگر اهل گذشت باشیم، او نیز در مقابل از گناهان ما می گذرد.
روایات
ـ کسی به ما اهل بیت مهربان تر است که به همسر خودش مهربان تر باشد.
ـ هر کس محبتش به همسر خود بیشتر باشد، ایمانش به خدا بیشتر است.
ـ محبت به همسران از جمله اوصاف و اخلاق پیامبران است.
ـ جهاد زن، نیکو همسرداری کردن است.
ـ خدمت کردن به خانواده، کفاره گناهان کبیره است و آتش غضب خداوند را خاموش می کند.
|
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 1ام آذر, 1390
خانواده، همين سرپناهي است كه سرشار از عطر لبخندهاي من و توست. خانواده، همين شانههاي مهرباني است كه تكيهگاه دلتنگيهاي ناگهاني من و توست. خانواده، آغوش گرمي است كه تمام عمر، پناه لحظههاي تنهايي است.
خانواده به عنوان مهمترين نهاد اجتماعي در جامعه ميتواند بناي توسعه منابع انساني را پايهريزي كند و تكريم اين نهاد موجب استحكام اين واحد اجتماعي شده است و اين در حالي است كه حضور بازنشستگان به عنوان افرادي، با تجربه كه سالها عمر خود را در مسير خدمت به مردم و سازندگي كشور صرف كردهاند نبايد فراموش شوند و بايد از تجربيات گرانبهاي آنان براي ساختن آيندهاي بهتر بهره برد و جوانان را بايد با سوق دادن به سوي اين عزيزان به آينده كاري خود اميدوار ساخت.
25 ذيالحجه (4 دي ماه) مصادف است با روز «تكريم خانواده و تكريم بازنشستگان»، علت انتخاب اين روز شأن نزول آيه «هل اتي» در سوره الانسان كه راجع به خانواده و استحكام پايههاي آن است عنوان شده است.
گفتني است اين سوره در روز 25 ذيالحجه در شأن اهلبيت پيامبر(ص) نازل شد كه پس از سه روز روزه و انفاق افطا خود، از طرف خداوند اطعام شدند اما اين در حالي است كه در شوراي فرهنگي عمومي اتفاق نظر بر اين بود كه روز بازنشستگان با يك روز در تقويم رسمي كشور تلفيق شود كه بهترين روز براي اين منظور روز 25 ذيالحجه يعني روز «خانواده» بود چرا كه در دين مبين اسلام خانواده يكي از مهمترين اركان جامعه محسوب ميگردد و پايبندي به خانواده و جلوگيري از بيبند و باري و همچنين ارتقاي جايگاه و تحكيم بنيان خانواده، از جمله مسائلي است كه به آن سفارش فراوان شده است.
بيشك با انجام فرامين ديني اسلام در مورد خانواده و در نظر گرفتن آنها ميتوان تا حد زيادي زمينه سلامت خانوادگي و سعادت و جاودانگي را براي خويش فراهم سازيم.
از طرفي خانواده به عنوان كوچكترين نهاد اجتماعي، آسيبپذيرترين گروه در برابر آسيبهاي اجتماعي است به طوري كه اكثر مشكلات و آسيبها ابتدا در خانواده بروز پيدا ميكند و در صورت عدم پيشگيري و برخورد ناصحيح با آنها، به درون جامعه نيز رسوخ ميكند و در اين شرايط دشوار، ديگر نميتوان به راحتي مشكلات و آسيبها را كنترل كرد.
گفتني است در راستاي بهرهمندي از تجربيات گرانبهاي افراد با تجربه (بازنشستگان) كه سالهاي خود را در راه سازندگي كشور صرف نمودهاند و همچنين جامعه، براي ساختن آيندهاي بهتر از اين قشر بهرهمند بوده است، ساليانه همايشهاي گوناگوني در جهت تكريم خانواده و تجليل از بازنشستگان برگزار ميشود كه متأسفانه خلأ چنين همايشها و پاسداريها از اين قشر به روشني مشاهده ميشود.
به راستي چه كسي جز گنجشكان حياط، به بهانه نان ريزهاي، ضربه به پنجره تنهايي آنها خواهد زد و احوالپرس لحظات پير و فرتوتشان خواهد شد، آن هم به پاس آن همه تعلاي بيمنت براي آناني كه قدر نميدانند…
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام آبان, 1390
تاریخ انقلاب اسلامی، به عنوان واقعه ای بزرگ که تنها چند سال از آن می گذرد، گواه زنده ای از جایگاه اهالی علم در تعیین سرنوشت ملت و گام برداشتن ایرانیان مسلمان به سوی آرمان های خویشتن است.
روزهایی چون 13 آبان که سالروز قیام خونین دانش آموزان علیه رژیم ظلم و استبداد و نیز سالروز تسخیر لانه جاسوسی به دست دانشجویان و دانش آموزان است، همچون اسناد زنده ای هستند که گواهی می دهند تنها و تنها کسانی می توانند در مسیر تاریخ، تمدن آفرین باشند که به سلاح علم و ایمان مسلح هستند.
جایگاه علم و دانش
با اندک آشنایی با منابع علوم اسلامی، به راحتی می توان به مقام و منزلت علم و دانش پی برد؛ تا جایی که آیات بسیاری را در قرآن می توان یافت که به این موضوع اشاره کرده است. در بیشتر کتب حدیث نیز بابی به نام باب علم وجود دارد که احادیث گوناگونی درباره فضیلت علم و عالم در آن آمده است. در سیره نبوی نیز نمونه های بسیاری در این زمینه یافت می شود؛ به گونه ای که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قصد بیان جایگاه حضرت علی علیه السلام را داشتند، فرمودند: «من شهر علم هستم و علی دروازه شهر دانایی است». همچنین در جنگ بدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور آزادی اسیرانی را دادند که بتوانند ده مسلمان را باسواد کنند و به آنان خواندن و نوشتن بیاموزند.
رابطه علم و ایمان
اهمیت جایگاه و ارزش علم هرگز نباید این توهم را ایجاد کند که تنها راه رسیدن انسان به سعادت واقعی، دانش است؛ زیرا آنچه علم را از انواع انحرافات و استفاده ابزاری از آن باز می دارد، ایمان است. تاریخ نمونه های فراوانی از دانشمندان را در خود جای داده که علم خویش را در راه یاری طاغوت های قدرت و ثروت به کار بسته اند و چه فجایعی که به بار نیاورده اند. در قرآن کریم نیز به مناسبت های گوناگون، به این ارتباط دو سویه اشاره شده است. آن جا که می فرماید: «خداوند درجات کسانی از شما را که ایمان آوردند و به آن ها علم اعطا شد، بالا می برد».
نقش دانش آموزان در تاریخ معاصر
در میان نهضت ها، هر گاه دو نیروی علم وایمان از یکدیگر جدا افتاده اند یا پیشگامان نهضت در یکی از این دو جنبه دچار ضعف بوده اند، آن نهضت نتوانسته است به اهداف خود برسد. در این میان، توفیق حقیقی برای کسانی بوده که از هر دو چشمه فیض بهره مند بوده اند. انقلاب اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی رحمه الله ـ فردی که از هر دو بال علم و ایمان بهره مند بود ـ پیروز شد، بزرگ ترین گواه این مدعاست. روز دانش آموز نیز نمادی از قیام دانش آموزانی است که به سلاح ایمان مسلح بودند.
روز دانش آموز
سیزدهم آبان در تاریخ انقلاب اسلامی، برگی زرین، مقطعی حساس و مناسبتی پرخاطره است. به ویژه آنکه چهارده سال پس از تبعید حضرت امام رحمه الله در همین روز (13 آبان 1357) فرزندان امام و صدها دانش آموز و دانشجو در مقابل دانشگاه تهران و خیابان های اطراف با شعار «درود بر خمینی» و «مرگ بر شاه» پایه های حکومت را به لرزه درآوردند و با گلوله های مأموران شاه به خاک و خون غلتیدند.
دانش آموزان نیز مانند دیگر گروه های ملت، در اطاعت از فرمان حضرت امام رحمه الله که همه را به مبارزه بی امان با رژیم آمریکایی شاه دعوت می کرد، سر از پا نمی شناختند و نجات اسلام را در پیروزی کامل از امام رحمه الله و سازش ناپذیری با رژیم می دانستند. این طبقه جوان وفعال جامعه، به حق یکی از ارکان و پایه های مهم انقلاب پیروزمند اسلامی بودند.
دانش آموزان در صحنه
صبح روز 13 آبان 1357، دانش آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند، رو به سوی دانشگاه تهران نهادند تا بار دیگر پیوندشان را با رهبر بت شکن خویش اعلام کنند. این نوجوانان پر شور و خداجو، گروه، گروه به دانشگاه وارد شدند و به همراه دانشجویان و گروه های دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند. از آن سوی، مأموران شاه، دانشگاه را محاصره کرده بودند تا چنانچه فریاد حق طلبانه ای از گلویی برخاست، آن را با گلوله پاسخ دهند، اما دانش آموزان در کنار نرده ها و زمین چمن اجتماع کرده، فریاد مقدس «اللّه اکبر» آنان فضا را شکافت و تا فاصله های دور طنین انداخت.
جوهری از خون
ساعت یازده صبح 13 آبان 1357، مأموران رژیم شاه، ابتدا چند گلوله گاز اشک آور در میان دانش آموزان و دانشجویان معترض و انقلابی پرتاب کردند، ولی اجتماع کنندگان در حالی که به سختی نفس می کشیدند، صدای خود را رساتر کرده و با فریاد دشمن شکن «اللّه اکبر» بر اندام مأموران مسلح شاه لرزه افکندند.
در این هنگام، تیراندازی آغاز شد و لاله های انقلاب یکی پس از دیگری در خون غلتیدند. جوانان با فریاد «اللّه اکبر» و با شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شاه» به شهادت رسیدند و انقلاب خونین اسلامی شان را تداوم بخشیده و دشمنان اسلام را بیش از پیش رسوا ساختند. در این واقعه، 56 تن شهید و صدها نفر مجروح شدند.
امام خمینی رحمه الله در پیامی که به مناسبت قیام دانش آموزان در 13 آبان از پاریس برای امت قهرمان ایران فرستادند، فرمودند: «عزیزان من! صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است. ایران امروز جایگاه آزادگان است. من از این راه دور، چشم امید به شما دوخته ام و صدای آزادی خواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می رسانم».
13 آبان، حماسه ای جاویدان
گذر زمان، همواره گرد فراموشی را بر روی حوادث تلخ و شیرین روزگار نشانده و ذهن فراموشکار بشر، پی در پی گذشته خویش را به بایگانی تاریخ می سپارد. اما در میان حوادث تاریخی، همواره وقایعی وجود دارند که به منزله ستارگانی فروزان بر آسمان تاریخ خودنمایی می کنند و گذر زمان هیچ گاه نمی تواند از جلوه و شکوه آنها بکاهد. رویدادهایی که از فداکاری ها و ایثارگری های انسان ها در راه آرمان های اصیل و معنوی روایت می کنند، این گونه اند و روز دانش آموز نیز به عنوان نمادی از ایثارگری و جان فشانی دانش آموزان در راه آرمان الهی و ضد استبدادی خویش چون ستاره ای فروزان می درخشد.
هر روز، روز دانش آموز است
نکوداشت مجاهدت های مردان و زنان با ایمان، کاری پسندیده است. زنده نگهداشتن نام و خاطره دانش آموزان آگاه که با سلاح ایمان، جوانه های انقلاب گردیدند، لازم و ضروری است. اما، آنچه وظیفه ما را دشوارتر می کند، پیروی عملی و ادامه راه روشن آنان است. اکنون که میدان، میدان جنگ و خونریزی و بذل جان نیست و به لطف الهی و تلاش گذشتگان، انقلاب اسلامی به بار نشسته است، وظیفه ما بسی سنگین تر است و برماست که در جبهه جهاد علمی در راه اعتلا و پیشرفت میهن اسلامی خویش بکوشیم و این انقلاب را به صاحب اصلی آن حضرت ولیعصر(عج) برسانیم.
|
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 12ام آبان, 1390
ای روشنای کلام نورانیت تا همیشه در جهان جاری!
ای فرزند بلند بالای زین العابدین که امیر و سرور دانش اندوزانی!
از چهار گوهرمنور دیگر که نشان می جویم، به در خانه تو می رسم؛ آنجا که بزرگان دین و تشنگان دانش در رواق لبریز سادگی آن، از خم مستی آور علم تو می نوشند و در فراگیری ذره ای از کمال تو می کوشند.
ای والاترین پیام دار مظلومیت شیعه!
بعد از تو سینه سوخته مردم را چه کسی مرهم باشد و مخزن دانش الهی را جز چشم های نافذ تو، که بگشاید؟…
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 11ام آبان, 1390
عبور از دلبستگی ها
1. کوله باری از رازها ره آورد سفر است
حج، تداعی سیر الهی است هدایتی است که آدمی ماسوی را ترک کرده خدا را طلب می کند،باران رحمت تولی و تبری جامه تیرگی ها رااز اقامت انسانیت می شوید ،بعد از مدت ها انتظار، اینک روزگاری که … دریچه ای آبی به درک بی کرانه حقیقت گشوده شده و ضیافت نور برپاست ! و اینجاست که منافع دنیوی خاک بر سر می شوند و غبار عبور از دنیا برای رسیدن به حقیقت فضای حادثه را عطرآگین می کند. اینجاست که از دلواپسی های جان فرسای دنیا درمانده، به دنبال آوای دل نوازدعوت ابراهیمی لبیک می گوید. خاک را رها کرده و مهمان افلاک می شود.
از لحظه ای که بوی «جده» را از ابتدای راه احساس می کند با نجوای فرشتگان همگام می شود و هرآنچه از تکبیر و تسبیح می داند جاری از زبانش زمزمه می شود.
اینک فاصله تا دلبستگی ها زیاد نیست، تا مدینه ، منزلگاه هزاران حادثه، سرزمین اشک ها و لبخندها، سرزمین عبور تابوت های غربت و تیرگی های عداوت، سرزمین حضور رسول و فراق های آتشین. آسمانی که روشن ترین روزهایش را در تماشای بیکرانه به تماشا نشسته و شب هایش عقده دار تدفین شبانه و سوگوار رازهای سر به مهر است واینک …
اینجا میثاق دل های رها شده از دلبستگی هاست، شکوه عبادت را در سرزمین نبوی تماشا کردن است همان عبارتی را که پیامبر اسلام(ص) آن را پایه و رکن دین فریاد کرد و دل های رمیده و دل های محزون را به این خانه (کعبه) معطوف ساخت.
2.سکوت و آرامش نگاه است به سوی گنبد سبز آرزو…
اینجا سجده گاه نیایش است، قدم به قدم در مسجدالنبی، مکانی که در چشمانش هزاران خاطره از قدم های رسول نقش بسته و در تمنای لب گشودن و سخن راندن به گوش دوران سالیان سال است که ایستاده. لحظاتی چند خاطرات شیرمرد زمان، علی(ع)را چون حامی ستوده و ترنم ترنم، نشان از پر و بال جبرئیل و وحی دارد.
در گوشه گوشه ی مسجدالنبی ستون ها صبورانه وبا غرور به تماشا نشسته اند. اسطوانه التوبه، یادگار توبه های نصوح و رحمانیت پروردگار و اسطوانه الحنانه که عمری تکیه گاه پیامبر(ص) و با شانه های پیامبر(ص) خو گرفته بود و اینک در فراق پیامبر(ص) به امید سبزی فردا لحظه شماری می کند.
اسطوانه الحرس که از ردپای عشق و وفاداری و حمایت علی(ع) نشان گرفته است. اسطوانه قرعه را که پیامبر(ص)پیرامون مکانش فرمودند: اگر مردم اهمیت این زمین را می دانستند برای نماز خواندن در این مکان میان خود قرعه می انداختند.
اسطوانه الوفود از خوان رحمت رسول (ص) رازها دارد آنگاه که ساعت ها سران قبایل قصد ملاقات ایشان می کردند و چه صمیمانه در کنارشان جای می گرفت و شنوای حرف هایشان می شد.
اسطوانه السریر که نظاره گر ایام اعتکاف رسول الله(ص) بود لحظات ملکوتی که حتی خلوت قدسیان را به تماشا می کشاند. اسطوانه المهاجرین که محل ماوای یاران شفیقی بود که خانه و کاشانه خود را رها کرده و در آرزوی همجواری با مولایشان پای این ستون به گفت و گو می نشستند.
السلام علیکم ائمه الهدی
بوی بهشت می دهد و به وسعت غریبانه ها ست پشت حصار تنهاییش سرهای احساس دخیل بسته اند و تمنای تماشای مظلومیت ها را دارند اشک ها روان می شود و دل ها چون کبوتران بی قرار روانه خاک خا موشش می شوند تا دانه چین راز نهفته اش باشند. آری همان رازی که پشت پرده خاک است و مقابلش حصار.
اللهم عجل لولیک الفرج
آرزو کنیم آمدنش را تا بیاید و آرام کند بغض گرفته بقیع را. ناله ها از سر غربت این خاک، قلب شیعه را چنگ می زند اما گویی باید اینجا به زینب(س) اقتدا کرد آنگاه که در شب تدفین فاطمه(س) آستین در دهان می گرفت تا صدای گریه اش را نا محرمان نشنوند، به یاد بغض گلوگیر حسن(ع) و هق هق پنهان حسین(ع). بغضی که عمری تمنای مرثیه سرایی در کنار حصار بقیع را داشته بی امان رها می شود و آتش آه سردی و سکوت حصار را در هم می شکند وبه خاطر بسپار غریبی و سکوت و تاریکی فضایش را که هر لحظه اندوه را در گوش زائران می سراید. اینجا بقیع است !خاکی به وسعت دار و ندار شیعه و اینک لبیک…
شجره، راز دار سنگینی و سبکباری قدم های رسول است آن گاه که موسیقی متانت قدم هایش گوش سنگ فرش های شجره را نوازش می داد و شجره بوسه گاه قدم های رسول بود و نغمه های آغازین دیدار را از این مکان زمزمه می کرد کاش گوش جان باز کنیم و نغمه های عاشقانه اش حین احرام بشنویم…
اینجا برهنگی از زینت دنیاست ،و رهایی از تعلقات است ،و شستن غبارآلودگی از قامت انسانیت است ،پوشیدن لباسی به سپیدی جامه آخرت برای محشور شدن در صحرای محشر و اینک برای ورود به این صحرا، جامه ای ممارستی برای حس برابری و برادری.
کعبه ی دل های عاشق …
و گرداگرد کعبه، فریاد معنوی دل ها، گویی سجده گاه کبوتران سپید می گردد.
شکوه عبادت، لحظه هایی که رازهای بندگی گشوده می شود و منافع دنیوی خاک بر سر می شوند و شوق عبور از دنیا برای رسیدن به حقیقت فضای حادثه را عطر آگین می کند و توکل سد شیطان است. مباد که حسرت پرواز در این سفر یار همیشگی ما شود. نغمه ها از آوای انسان فرشته خویی است که طواف عشق را در بیت المعمور آغاز می کند و هم پای فرشتگان لبیک گویان دانا و شنوای حج می شود.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 23ام مهر, 1390
چقدر آرزو به دل صبورت آویخته ای. دوست داری دستانت را از شاخسار هستی آن قدر بالا ببری که به قلب بی کرانه ها چنگ بزنی. آسمان را بتکانی، تا زلال اشک هایش، شانه های زخمی گل سنگ ها را بشوید وآبی امواج را به تماشا بنشینی. چترهای دل سوزی را که بر آشیانت سایه زده اند، بتکانی و با برق نگاهت آینه ها را شعله ور کنی. دلت می خواهد روزی بیاید که هیچ دستی، دستان تو را از خیابان های زندگی عبور ندهد و هرچه راه از زیر پای تو بگذرد، روزنه ای در مسیر نگاهت به فراسوی دیده ها شود و هر مصراعی از اندوخته های نگاه تو، پنجره ای رو به دریا باز کند. غزل غزل ، ترانه های موج با پاکی قلبت هم صدا شود و تو هم بینا شوی مانند روشنی قلبت ای روشن دل!
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 20ام مهر, 1390
به مناسبت هفته حج یک دوره کلاس عملی مناسک حج مورخ13/7/90 توسط استاد خارج فقه و اصول و عضو دفتر استفتاء مقام معظم رهبری حضرت آیت الله محمدی با حضور مدرسین و طلاب مدارس علمیه حضرت زهرا(س) احمدآباد و فاطمه الزهراء اردکان در محل مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) احمدآباد برگزار شد.
شایان ذکر است که هدف از تشکیل این کلاس آموزش طلاب و اساتید با مناسک حج و پاسخ به سوالات و اشکالات حضار بود.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 20ام مهر, 1390
به منظورا فزایش توانمندی ها ی نگارشی و پژوهشی طلاب ، معاونت پژوهشی این مدرسه اقدام به تشکیل یک دوره کلاس مهارت های نویسندگی ،شیوه های پژوهش توسط استاد خواجه پورنموده است.که اولین دوره آن با حضور طلاب پایه های چهارم ، پنجم،ششم و هفتم این مدرسه در روز جمعه مورخ 15/7/90 ازساعت 8 صبح الی 12 در سالن اجتماعات این مدرسه برگزار گردید.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 16ام مهر, 1390
سفارش های اجتماعی امام رضا(ع)
1-ارتباط فامیلی را حفظ کنید!
امروزه بیشتر ارتباطات، حالتی مجازی به خود گرفته است در حالی که ما نیازمند دیدار یکدیگر و در کنار هم بودن هستیم. انسان امروزه با آنکه توانسته به کرات دیگر سفر کند، مدعی است فرصتی برای دیدار اقوام و همسایگان خود ندارد. عده ای هم مسائل اقتصادی را بهانه می کنند و گروهی دیگر، ناسازگار بودن روحیه ی خود با دیگران را برای قطع ارتباط توجیه می آورند. دیدگاه امام رضا(ع) در این باره شنیدنی است:«با خویشاوندانت هرچند به اندازه ی نوشیدن جرعه ی آبی باشد ارتباط داشته باش. بهترین نوع پیوند خانوادگی آن است که از رنجاندن اقوام پرهیز کنی».
2-با اندکی توجه به دیگران، زندگی بهتری داشته باشید.
اگر از شما بپرسند بهترین زندگی از آن چه کسی دارد، پاسختان چیست؟ملاک شما برای یک زندگی ایده آل کدام است؟ پاسخ شما هرچه خوب باشد، خوب است اندکی با پاسخ دانای خاندان پیامبر(ص) مقایسه شود. امام رضا(ع)به دوستان خود می فرمود:«بهترین زندگی را کسی دارد که زندگی شخص دیگری را هم در سایه ی خویش نیکو و خوش دارد و بدترین زندگی برای کسی است که تنها خود را در زندگی اداره نماید. بی شک، بدترین مردمان، کسی است کمک و یاریش را دریغ نمایدو به تنهایی غذا بخورد وبرده و زیر دستش را شلاق بزند.قدر نعمت هایی را که در دست دارید بدانید و مطمئن نباشید که همیشه برای شما وقت باقی خواهد ماند. اگر از دستتان رفت، چه بسا برنگردد».
3-از دارایی اندک و حلال خود لذت ببرید.
داشتن درآمد درست و مناسب، امری پسندیده و لازم برای یک زندگی آبرومندانه است. ولی متاسفانه، تب پولدار شدن در عده ای سبب شده تا همه ی زندگی خود را وقف کار کنند. این گروه فراموش کرده اند که کار برای زندگی است، نه زندگی برای کار. نتیجه زیاده روی برای به دست آوردن پول، آن هم به هر قیمت ممکن، سبب شده تا بسیاری از زندگی ها از نعمت آرامش محروم و تهی بمانند. برای محفوظ ماندن از چنین آسیبی، خوب است اندکی در سفارش امام رضا(ع)اندیشه کنیم:«هرکس به مال حلال اندک قانع باشد، زندگی بر او آسان خواهد شدو خدای تعالی مشکلات زندگی و راه حل های آن را به او نشان می دهد و سرانجام با ایمانی سالم از دنیا به خانه آخرت خواهد رفت».
4-پاکیزه و آراسته باشید.
روابط اجتماعی،بخشی از زندگی روزانه ما را پر می کند. هرکدام از ما د رهر سن وموقعیتی، ناگزیر از برقراری ارتباط با دیگران هستیم. در این راستا، توجه به نکات ریز در کنار رعایت سایر مهارت های ارتباطی، می تواند حضور اجتماعی مارا جذاب تر کند. آراستگی و معطر بودن، از کلیدهایی است که هم در ارتباطات فردی کاربرد دارد و هم در رابطه های اجتماعی؛ از این رو در توصیه های امام هشتم چنین آمده است:«شایسته نیست هیچ گاه انسان عطر و بوی خوش را ترک کند و اگر در هر روز برایش ممکن نیست، دست کم یک روز در میان عطر بزند و اگر این مقدار هم نتواند،هفته ای یک بار یا در هر جمعه عطر بزند و این کار را ترک نکند».
5-اللهم عجل لویک الفرج
فرهنگ یاد مهدی موعود و آموزش دیگران به احترام و دعا برای آن حضرت از دیرباز در دستور کار معصومان بوده است تا مردمان دوره ما را در این مساله حیران و سرگشته رها نسازند. امام رضا(ع)در یکی از مجلس خراسان، با شنیدن نام «قائم» به پا خاست و دست مبارکش را بر سر نهاد و فرمود:«خدایا فرجش را نزدیک و ظهورش را آسان گردان».
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »
نوشته شده توسط
عصمت محمدی احمدابادی 11ام مهر, 1390
اولین جلسه شورای مدرسین مدرسین مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) در سال تحصیلی جدید با حضورامام جمعه محترم جناب حجه الاسلام صابری (دام عزه) درمحل دفتر مدیر مورخ6/7/90 راس ساعت5/9 تشکیل گردید، پس از تلاوت قرآن کریم و ذکر صلوات ابتدا امام جمعه محترم در جهت ارتقاء سطح آموزش و اخلاق و شیوه های به کارگیری وظهور خلاقیت ها مطالبی بیان فرمودند.در ادامه مدیر و معاونین به ترتیب مواردی جهت بالابردن فرآیند آموزش بیان داشتند.
ارسال شده در عمومی
| ارسال نظر »